حکمت را به معنى معرفت و شناختِ اسرار و آگاهى از حقایق و رسیدن به حقّ دانستهاند که خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاکى و تقوى و تلاش عطا مىکند، تا آنان وسوسههاى شیطانى را از الهامات الهى باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخیص دهند و این خیر کثیر است.
یُۆْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُۆْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (بقره ـ 269)
(خداوند) حکمت و بینش را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىدهد و به هر کس حکمت داده شود، همانا خیرى فراوان به او داده شده و جز خردمندان (از این نکته) متذکّر نمىگردند.
حکمت را به معنى معرفت و شناختِ اسرار و آگاهى از حقایق و رسیدن به حقّ دانستهاند که خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاکى و تقوى و تلاش عطا مىکند، تا آنان وسوسههاى شیطانى را از الهامات الهى باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخیص دهند و این خیر کثیر است.
یُۆْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُۆْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (بقره ـ 269)
(خداوند) حکمت و بینش را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىدهد و به هر کس حکمت داده شود، همانا خیرى فراوان به او داده شده و جز خردمندان (از این نکته) متذکّر نمىگردند.
با توجه به آنچه در آیه قبل گذشت، که به هنگام انفاق، وسوسههاى شیطانى دائر به فقر و جذبههاى رحمانى درباره مغفرت و فضل الهى آدمى را به این سو و آن سو مىکشد، در آیه مورد بحث سخن از حکمت و معرفت و دانش است، چرا که تنها حکمت است که مىتواند بین این دو کشش الهى و شیطانى فرق بگذارد و انسان را به وادى مغفرت و فضل بکشاند و از وسوسههاى گمراه کننده ترس از فقر برهاند.
به تعبیر دیگر خداوند به بعضى از افراد بر اثر پاکى و جهاد با نفس، نوعى علم و بینش مىدهد که آثار و فوائد اطاعت الهى و از جمله انفاق و نقش حیاتى آن در اجتماع را درک کند و میان آن و وساوس شیطانى فرق بگذارد.
مىفرماید: "خداوند دانش را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىدهد" (یُۆْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ).
در تفسیر "حکمت" معانى زیادى ذکر شده از جمله "معرفت و شناخت اسرار جهان هستى" و "آگاهى از حقایق قرآن" و "رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل" و "معرفت و شناسایى خدا" و "آن نور الهى که وسوسههاى شیطانى را از الهامات الهى جدا مىسازد".
ظاهر این است حکمت یک معنى وسیعى دارد که تمام این امور، حتى نبوت را که بعضى از معانى آن شمردهاند شامل مىشود که آن نوعى از علم و آگاهى است، و در اصل از ماده حکم (بر وزن حرف) به معنى منع گرفته شده و از آنجا که علم و دانش و تدبیر، انسان را از کارهاى خلاف باز مىدارد، به آن حکمت گفتهاند.
"و هر کس که به او دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است" (وَ مَنْ یُۆْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً).
و به گفته آن حکیم: "هر کس را که عقل دادى، چه ندادى و هر کس را که عقل ندادى، چه دادى!".
قابل توجه اینکه بخشنده حکمت، خدا است در عین حال در این جمله نامى از او به میان نیامده تنها مىفرماید: "به هر کس حکمت داده شود، خیر فراوانى داده شده است".
این تعبیر گویا اشاره به این است که دانش و حکمت ذاتاً خوب است و از هر جا و از ناحیه هر که باشد، تفاوتى در نیکى آن نیست.
قابل توجه این که در این جمله مىفرماید: به هر کس دانش و حکمت داده شد، خیر و برکت فراوان داده شده است، نه "خیر مطلق" زیرا خیر و سعادت مطلق تنها در دانش نیست، بلکه دانش تنها یکى از عوامل مهم آن است و در پایان آیه مىفرماید: "تنها خردمندان متذکر مىشوند" (وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).
"تذکر" به معنى "یادآورى" و "نگهدارى علوم و دانش ها" در درون روح است. و "الباب" جمع "لب" به معنى "مغز" است و از آنجا که مغز هر چیز بهترین و اساسىترین قسمت آن است به "عقل" و " خرد"، "لب" گفته مىشود.
این جمله مىگوید: تنها صاحبان عقل و خرد این حقایق را حفظ مىکنند و به یاد مىآورند و از آن بهرهمند مىشوند، اگر چه همه افراد (جز مجانین و دیوانگان) صاحب عقلند، اما اولوا الالباب به همه آنها گفته نمىشود. بلکه منظور آنهایى هستند که عقل و خرد خود را به کار مىگیرند و در پرتو این چراغ پر فروغ، راه زندگى و سعادت را مىیابند.
این بحث را با سخن یکى از دانشمندان اسلامى پایان مىدهیم (که احتمالاً این سخن را از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلّم شنیده است):
گاه مىشود که خداوند اراده عذاب و مجازات مردم روى زمین را مىکند، ولى هنگامى که بشنود معلمى به کودکان حکمت مىآموزد، به خاطر این عمل، عذاب را از آنها دور مىسازد." (تفسیر قرطبى، جلد 2 صفحه 1138) و در روایات مىخوانیم: حکمت، معرفت و تفقّه در دین است. حکمت، اطاعت از خدا، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است. (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 287)
1ـ گرچه مال و ثروت خیر است، ولى خیرِ کثیر، داشتنِ دید و قدرت تشخیص است. کسانى که از آن خیر انفاق کنند، به خیر کثیر مىرسند. «أَنْفِقُوا»، «یُۆْتِی الْحِکْمَةَ»
2ـ شیطان وعدهى فقر، و خداوند وعدهى مغفرت و فضل مىدهد. امّا تشخیص و انتخاب هر یک از این دو راه، حکمت لازم دارد. «یُۆْتِی الْحِکْمَةَ»
3ـ همهى دنیا متاع قلیل است، («مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ» نساء، 77) ولى حکمت خیر کثیر است. اگر همه امکانات مادّى فداى دستیابى به حکمت و بینش صحیح گردد، ارزش دارد. «فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»
4ـ حکمت هدیهاى کلیدى و مادر همهى خیرات است. هر که آن را داشت چیزهاى زیادى خواهد داشت. «وَ مَنْ یُۆْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»
5ـ هر کسى به ارزش حکمت پى نمىبرد. «ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» دنیاگرایان بر مال و آمار و محاسبات مادّى تکیه مىکنند و سود و زیان را بر اساس مادّیات مىسنجند، ولى دوراندیشان عاقل و راه شناسان اندیشمند، از بعد دیگرى محاسبه مىکنند.