گفتن و نوشتن در مورد فیلم های ده نمکی سخت شده است . نقدهای تکراری به ذهنیتی که مدام تکرار می شود هم مفهوم نقد را دچار دگردیسی می کند و هم این که در مورد این فیلم ها و کارگردان مشهورش مظلوم نمایی را قوت می بخشد .
غرض نگارنده از این چند سطر تقابل با یک دیدگاه ضد سینمایی به صورت مجرد نیست چه فیلم های ده نمکی داعیه دار یک ارزش اجتماعی و فرهنگ مورد پذیرش همگانی است و طبیعتا کارگردان و فیلم هایش ناگزیر از قبول نقد محتوایی در همان اندازه ی نقد فنی خواهند بود .
اصولاً افرادی که گوش دارند و نمیشنوند، چشم دارند و نمیبینند و عقل دارند و اندیشه نمیکنند، برای جهنم نامزد شدهاند: "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"؛ "و در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم. [چرا که] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمىکنند، و چشمانى دارند که با آنها نمىبینند، و گوش هایى دارند که با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند". (اعراف/179)
آنهایی که وارد عمل میشوند هم اکثراً آمادگی لازم را ندارند و درنتیجه بعد از مدتی میبینند که زمان و سرمایه باارزش خود را صرف آرزویی میکنند که در مسیر هدف نیست. تبدیل کردن یک ایده به واقعیت (صرفنظر از زمان و سرمایهای که نیاز دارد) کار سادهای نیست. درواقع، خیلی هم سخت است. چه یک سرمایهگذار باشید و چه یک فرد اجرایی، روح دادن به ایدهها چیزی شبیه به بدنیا آوردن یک بچه است. صرف نظر از شرایط و موقعیت، باید مسئولیت آن را داشته باشید. هیچکس به اندازه خود شما ایدهتان را درک نمیکند. در این مسیر، همه چیز پای خودتان است و لازم است که بیشتر درمورد خودتان بدانید.
در روایتی از امام علی علیه السلام نام طبقات و درهای جهنم چنین ذکر شده است: 1- هاویه؛ 2- سعیر؛ 3- جحیم؛ 4- سقر؛ 5- حطمه؛ 6- لظی؛ 7- جهنم (بحار الانوار )
برخی جهنمیان همیشه در آنجا میمانند و برخی دیگر پس از مدتی بخشوده میشوند و به بهشت میروند.
بر اساس باورهای اسلامی، جهنم هفت طبقه دارد و هر چه پایینتر برود، جای افراد بدتر است. عذابهای دوزخ هم روحی هستند هم جسمی.
آنچه
در پیش رو دارید قسمتی از روایات اهل بیت علیهم السلام است که در ارتباط
با آیات شریف قرآن کریم بیان شده است. این روایات گذشته از پیام مستقلی که
خود دارند، ما را به فهم و درک بهتر معنای آیه رهنمون می سازند.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (74/ بقره)
سپس دلهای شما بعد از آن (معجزه و عدم تسلیم در برابر آن) سخت شد همچون سنگ یا سخت تر.
بسیار مى شود که انسان، به عنوان یک آزمون الهى در داخل کشورهاى اسلامى یا بیرون آن در میان گروهى بى بند و بار گرفتار مى شود که او را به همرنگى خود مى طلبند. اینجاست که وسوسه هاى نفس و شیاطین شروع مى شود، که چاره اى جز همرنگ شدن با جماعت نیست، و براى این کار عذرهاى واهى مى تراشد!
میزان رشد اخلاقى، استقلال شخصیّت و شکوفائى ایمان هر انسانى در این گونه شرایط ظاهر مى شود، آنها که همچون خسى با امواج حرکت مى کنند، غرق فساد مى شوند و رسوا نشدن را در همرنگى با جماعت آلودگان مى پندارند، آنها انسان هاى بى ارزشى هستند که از جوهره آدمیّت به پوسته اى قناعت کرده اند.
خانواده کانون پیوند عاطفی زن و مرد و جایگاه تربیت فرزندان است. زنان و مردانی که از پشتوانه ارزشمند خانواده برخوردارند بهتر مسیر رشد فردی و اجتماعی را میپیمایند و کمتر به آسیبهای اجتماعی دچار میشوند.
ضمن این که میتوانند فرزندان سالمی را تحویل جامعه دهند، اما پرسش اصلی اینجاست که زن و شوهر چه وظایف و تکالیفی در خانواده دارند و چه مسئولیتهایی بر عهده آنان گذاشته شده است. ابتدا باید گفت که بلافاصله بعد از ازدواج،حقوق و تکالیفی برای زن و شوهر ایجاد می شود.
قلب یا روحی که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داد، یکی از بهترین ابزارهای موفقیت و رسیدن به کمال و سعادت به شمار میرود چرا که خداوند متعال ساختار آن را بر اساس سرشت و فطرت الهی در اختیار انسان قرار داده است. در عظمت و ارزش روح همین بس که بعد از دمیده شدن روح در بدن انسان است که فرشتگان در برابر آن سر به سجود و تعظیم فرود آوردند.
یکی از مسائل بسیار مهمی که در فرهنگ قرآن و اخلاق به آن توجه خاص شده، موضوع سلامتی و پاکی قلب است.
وقتی در فرهنگ قرآن و تربیت اخلاقی سخن از اصلاح قلب و پاکی آن از رذایل اخلاقی میشود در واقع مقصود دور نگه داشتن روح و جان افراد از رذایل اخلاقی است.
ادامه مطلب ...
هر کسی گاهی احساس تنهایی می کند. تنهایی یعنی دلتنگی برای یک رابطه، حتی اگر در میان جمع هم باشیم. این دلتنگی انواع مختلفی دارد: برای یک نفر ، نوع خاصی از برخورد یا به طور کلی تمامی فعالیت های اجتماعی. یعنی تنهایی اجتماعی( دوست نبودن با کسی) ، تنهایی عاطفی( نداشتن دوست صمیمی) و تنهایی روحی( دور بودن از خدا).
تنهایی صدها دلیل دارد: جدا شدن، احساس بیهودگی، احساس متفاوت بودن، پرخاشگری، احساس ریاست، سوء تفاهم، اجبار شرایط، جابه جایی منزل، احساس نیاز شدید به محبت، روابط خانوادگی ضعیف در کودکی، تفاوت بین آن چه می خواهیم و آن چه هستیم، خجالتی بودن،