هربار که سخن از شیطان پرستی به میان آید، ذهن ها متوجه عده خاصی با عقاید عجیب مثل پرستش شیطان و رفتارهای عجیب، شنیع و جنایات میگردد؛ اما آنچه در کتاب آسمانی ما در این باره آمده، موضوع وسیع تری است و خدای ناکرده ممکن است شامل خود ما که انسان های ظاهراً عادی هستیم نیز بشود.
هربار که سخن از شیطان پرستی به میان آید، ذهن ها متوجه عده خاصی با عقاید عجیب مثل پرستش شیطان و رفتارهای عجیب، شنیع و جنایات میگردد؛ اما آنچه در کتاب آسمانی ما در این باره آمده، موضوع وسیع تری است و خدای ناکرده ممکن است شامل خود ما که انسانهای ظاهراً عادی هستیم نیز بشود. از اینجا ضروری است که راجع به مفهوم کلی پرستش و نیز پرستش شیطان بیشتر اندیشه کنیم.
از قرآن کریم میآموزیم که خدا متکبر است و نیز پرستش را مخصوص خود میداند. خدای عزیز بارها و بارها در قرآن تذکر داده است که فقط او را بپرستیم. گاهی در خطاب به بنی اسرائیل و غیر آنها بر طبق قانون "به در بگو تا دیوار بشنوند" گفته است و گاهی هم مستقیماً به ما مسلمانان این امر را تذکر داده است.
از تأمل در این تذکرات میفهمیم که پرستیدن خدا موضوعی کاملتر از پرستش ظاهری است که انجام میدهیم. پرستیدن خدا یک کار جدی است که به توجه همیشگی نیاز دارد و اگر غافل شویم، از پرستش خدا باز میمانیم.
با همه تأکیدهای خدا، سرگذشت انسانها به گونه دیگری به پیش میرود. خدا خودش با یک دید کلی در سوره یس اینگونه از سرگذشت انسانهای گذشته و آینده خبر داده است:
آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین
از آیه سابق در این سوره میفهمیم که خدا این خطاب را زمانی میفرماید که مجرمان از صف نیکوکاران جدا شدهاند.
مجرم یعنی کسی که با کارهای خودشان، عمل صالح و رابطه درست با خدا را قطع کرده است(1)؛ اما آیا مجرمان خدا را رها کرده و شیطان را میپرستند؟
پاسخ به این سوال از نظر خدا مثبت است؛ اما این مسأله برای ما جای تفکر بیشتری دارد. زیرا افراد زیادی که قرآن به عنوان مجرم به ما معرفی کرده است، به معنای امروزی شیطان پرست نبودهاند.
مثلاً خدا در آیه 78 قصص درباره قارون اشاره میکند که او از مجرمان است، حال آنکه میدانیم او از قوم بنی اسرائیل بوده و جزو گروههای فراماسونری یا تشکیلات جدید شیطان پرستی نبوده ، بلکه کسی بوده که خدا اموال فراوانی مافوق وصفی به او داده بود؛ اما از انفاق آن خودداری میکرد و این اموال را حاصل علم و تدبیر خودش میدانست.
مثال دیگری که قرآن برای معرفی مجرمان میآورد، اقوام پیامبران پیشین است که هلاک شدهاند. آیا آن اقوام هم به معنای امروزی، شیطان پرست بودهاند؟
از این مثالها میفهمیم که قرآن به وسیله مطرح کردن این مفهوم به دنبال آن است که افق فکر ما را بالا ببرد و به ما بیاموزد که "شیطان پرستی" را یک مسأله دور از ذهن و مربوط به افراد عجیب و غریب و وابسته به کشورهای غربی یا پوشش ها و اعمال نامتعارف ندانیم.
به قول معروف، شیطان پرستی شاخ و دم ندارد. در میان افراد جامعه، افراد شیطان پرستی نیز حضور دارند که حتی ممکن است خود را به ظواهر دینی هم آراسته باشند.
برای فهم بهتر، از سخن امام صادق علیه السلام کمک میگیریم.
عبد الله بن سنان به امام صادق علیه السلام درباره شخصی این گونه گفت: فلانی وسواسی است و مدام مشغول وضو گرفتن و نماز خواندن است؛ اما در عین حال مردی عاقل است. امام صادق علیه السلام در جواب عبدالله سنان فرمودند: چگونه میگویی که او مردی عاقل است و حال آنکه او شیطان را اطاعت میکند!(2)
این فرمایش کوتاه حاوی دریایی از عمق است. این سخن نکاتی را درباره عقل به ما میآموزد و ضمنا تذکر میدهد که وسواسی بودن، اطاعت کردن از شیطان است. بنابراین اطاعت کردن از شیطان هم به قول معروف شاخ و دم ندارد. شیطان در هر گروهی، حتی طبقه مذهبی، به دنبال یافتن مطیعانی برای خود میگردد. این مثال برای ما کافی است که بفهمیم که ما به وسیله اعمالی که انجام میدهیم، ممکن است مشغول اطاعت و یا حتی عبادت شیطان باشیم.
کسانی که میخواهند بیشتر در این باره بدانند، مناسب است در آیه 31 سوره توبه نیز تأمل کنند: "یهودیان و مسیحیان، علمای دین خود و راهبان را به جای خدا "رب" خود قرار دادند."
بنا به تفسیر امام باقر و امام صادق علیهما السلام، مردم برای آن علما و آن راهبان نماز و روزه انجام نمیدادند بلکه در امور ناپسند مطیع آنها بودند.(3) یعنی میدانستند که آن علما از روی هوای نفس خود حلالها را حرام و حرامها را حلال اعلام میکنند، اما با این حال از آنها پیروی میکردند. خدا نام این کار را "رب گرفتن بجز خدا" و عبادت جز خدا گذاشته است.
از اطاعت چارهای نیست، انتخاب ما فقط در خدایی یا غیر خدایی بودنش است. اگر در کارهای روزمره خود با توجه بیندیشیم، متوجه میشویم که ما در سراسر روز خواسته یا ناخواسته در حال اطاعت کردن از افراد مختلف، عقاید مختلف و حتی نفس خود هستیم؛ بنابراین آنانکه به خوشبختی حقیقی خود علاقمندند در یکایک این اطاعت کردن ها حساس هستند تا در راستای اطاعت خدا باشد تا دچار عبادت شیطان نگردند.
در میان مردم، پیامبران و اوصیای آنها، افرادی هستند که به معنای حقیقی "تافته جدا بافته" هستند یعنی اگر در مسیر اطاعت آنها قرار گرفته باشیم، یقیناً در مسیر اطاعت خدا هستیم. اما این امر درباره سایر مردم جریان ندارد.
به عبارت دیگر، ما نباید به صورت چشم و گوش بسته خود را به دست افراد ناشناس و غیر معصوم بسپاریم؛ زیرا در این صورت احتمال خطر بسیار زیاد خواهد شد. اگر آن شخص خود را هر روز در مسیر خدا تنظیم نکند، ما با اطاعت از او، به عبادت شیطان پرداختهایم.
به عبارت دیگر، بسیاری از کسانی که گمان میکنند با پیروی از عرفانهای گوناگون و اشخاص مدعی در راه خدا قرار دارند، در معرض این خطر هستند که یک عمر در حال عبادت شیطان بوده باشند.
این قاعده شامل همه افراد، کتابها، عقیدهها، مدها، سیاستها، طرز فکرها و ... نیز میشود. ما وظیفه داریم فقط نسبت به خدا اطاعت و عبادت داشته باشیم، بنابراین باید یقین داشته باشیم که تک تک امور زندگی ما همه در راستای خدا باشد. اما از کجا متوجه این امر بشویم؟
برای کشف این مسأله باید مراقبت کنیم که آیا به تدریج به انجام کامل تر احکام شرعی و مراعات مکارم اخلاق پیامبر و تفکرات درست دینی نزدیک میشویم یا خیر؟!
آیا محبت دوستان خدا و دشمنی دشمنان خدا در دلمان زیاد میشود یا خیر؟!
پاسخ منفی به این سوال ها نشان دهنده انحراف از مسیر از عبادت خدا به سمت عبادت شیطان است.
توجهی که همه به آن محتاج هستیم آن است که ؛ هیچ کدام از ما از این انحراف مصونیت نخواهیم داشت و باید هر روز مراقب خود بمانیم.