خوشبخت، واژه ای که در ادبیات ما بسیار رواج داشته و بار معنایی خاصی را به دوش می کشد و در عین حال می تواند ملاک و معیار تمایز آدمیان از یکدیگر نیز باشد.
بر این اساس مردمان به دو گروه مجزای خوشبخت و بدبخت تقسیم می شوند. و در این میان نکته حائز اهمیت آن است که خوشبختی فرد با توجه به شرایط و جایگاه او در مواجهه با لذایذ دنیا تعریف می گردد.
خوشبخت، واژه ای که در ادبیات ما بسیار رواج داشته و بار معنایی خاصی را به دوش می کشد و در عین حال می تواند ملاک و معیار تمایز آدمیان از یکدیگر نیز باشد. بر این اساس مردمان به دو گروه مجزای خوشبخت و بدبخت تقسیم می شوند. و در این میان نکته حائز اهمیت آن است که خوشبختی فرد با توجه به شرایط و جایگاه او در مواجهه با لذایذ دنیا تعریف می گردد.
همه روزه غمگین هستید، هر روز اندوه بزرگى یا پرواى کوچکى مخصوص به خود دارد، دیروز براى سلامتى کسی که نزد شما عزیز است میلرزیدید، امروز بر سلامتخود بیمناکید، فردا اضطرابتان راجعبه پول خواهد بود، پس فردا زخم زبان یک مفترى (افترا زننده) اندوهگینتانخواهد ساخت، پسین فردا بدبختى یک دوست سبب تاثرتان خواهد بود، سپس بدى یا خوبى هوا، پس از آن شکستن یا گم شدن چیزى نفیس (با ارزش)، پس از آن تفریحى که بدلیل آن، وجدان و ستون فقرات ملامتتان خواهد کرد. یکبار دیگر جریان امور عمومى. این در صورتیست که آلام قلبى را بشمار نیاوریم و همچنین ادامه مییابد. ابرى از میان میرود، ابر دیگرى پدیدار میشود. در هر صد روز به زحمت یک روز اتفاق میفتد که آفتاب شادمانى براى شما بدرخشد، و حال آنکه شما از افراد نادرى هستید که سعادت دارند، و شادبودن و شادمان زیستن معیار خوشبختی او در این دنیاست.
کسانیکه صاحب فکرند،اینعبارت را کمتر بکار میبرند (خوشبختان و بدبختان). در این عالم که مسلما دهلیز عالم دیگریست، خوشبخت وجود ندارد. تقسیم واقعى بشر از این قرار است. «روشنان و تاریکان» کاستن از تعداد تاریکان و افزودن بر تعداد روشنان هدفاصلى است. از این جهت است که فریاد کنان میگوئیم: تعلیم، دانش، خواندن را آموختن روشن کردن آتش است. از هجى کردن هر هجا شرارهاى بیرون میجهد، در واقع کسی که میگوید: روشنائى واجب نمی آید که بگوید: شادمانى.آدمى در روشنائى رنج میبرد،افراط در آن مىسوزاند،شعله دشمن بال وپر است. انسانی که به علم و معرفت آغشته باشد در فراق یار حقیقی خویش دائم در حال سوختن است و آرام و قرارد در هجران برایش معنا ندارد از این رو لذایذ این دنیا نیز به کامش لذت بخش نیست به همین سبب او نیز در این دنیا خوشبخت نیست و زمانی به خوشبختی می رسد که لقاء الهی حاصل گردد.
بله شادی این دنیا سرابی بیش نیست و از آن نمی توان کام تشنه ای را سیراب نمود، از این روست که حضرت علی علیه السلام فراوان در نهج البلاغه شادی این دنیا را فریبنده معرفی کرده و می فرمایند: اى مردم! به دنیا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگرید. به خدا سوگند، دنیا به زودى ساکنان خود را از میان مىبرد و رفاه زدگان ایمن را به درد مىآورد آنچه از دست رفت و پشت کرد هیچ گاه بر نمىگردد ، و آینده به روشنى معلوم نیست تا در انتظارش باشند شادى و سرور دنیا با غم و اندوه آمیخته، و توانایى انسان به ضعف و سستى مىگراید. زیبایىها و شگفتىهاى دنیا شما را مغرور نسازد زیرا زمان کوتاهى دوام ندارد.
خدا بیامرزد کسى را که بدرستى فکر کند، و پند گیرد و آگاهى یابد، و بینا شود. (نهج البلاغه، خطبه 103)
آنان که مىخواستند با شادى، غمها را از دل بیرون کنند، و به هنگام مصیبت با سرگرمىها، صفاى عیش خود را برهم نزنند، دنیا به آنها و آنها به دنیا مىخندیدند، و در سایه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند که روزگار با خارهاى مصیبت زا آنها را در هم کوبید. (خطبه 221)
هنگامی که از خوش بختی سخن به میان می آید مقصود از آن است که انسان با چیز ناملایم و ناخوشایندی برخورد ندارد. با این نوع نگاه به این مقوله باید گفت خوشبختی در این دنیا غیر قابل دستیابی است چرا که این عالم با رنج و غصه آکنده است و همین امر خوشی و شادمانی آن را تحت تأثیر قرار می دهد. و این در حالی است که وجود این رنج ها و نقمات بی حکمت نیست. و حکمت آن بنا به فرموده علامه جعفری چنین است:
خداوند، سپاس بی حد و کران، حکمت بالغه ترا است، که خوف و گرسنگى و بیمارىها و اضطرابات و وحشت از اختلال حیات و محصولاندیشهها و کارهاى عضوى را مانند ترمزهائى بر ماشین خطرناک وجود انسانقرار دادى که اگر آن ترمز وجود نداشت، این ماشین خطرناک و نیرومندتر از همه نیروهاى طبیعت نه تنها همه افراد نوع خود را زیر چرخ هاى خود متلاشىمىساخت، بلکه هواى زیر گرفتن کازارها و کهکشان ها هم به سرش میزد و کائنات عالم طبیعت را آنچنان اسباب بازى تلقى میکرد که کودکان خردسالعروسک و توپ را. با اینکه این انسان یک امان نامه مطلق از حوادث و رویدادهاى نیرومندتر از خود در دست ندارد،میگوید: «ای کاش همه انسانها یک گردن داشتند و من آنرا به یکبار قطع میکردم.» (نرون). آن دیگرى براىاستنشاق و تنفس از هوا مالیات وضع میکند.(آناستاس) اگر امان نامه داشتچه میخواست و چه میکرد!
على (علیه السلام) میفرماید:
فبینما هو یضحک الى الدنیا و تضحک الدنیا الیه فى ظل عیش غفولاذ وطىء الدهر به حسکه و نقضت الایام قواه و خالطه بث لا یعرفه... (خطبه 83)
(در آن هنگام که این انسان با احساس امان بدنیا میخندد و دنیا هم به او لبخند میزند، غوطهور در عیش و عشرت غفلت انگیز،ناگهان روزگار خار و زهرآگین خودرا در او فرو مىبرد. [عجب،این هم بود؟! آرى،این هم در محاسباتپشت پرده بود و تو نمیدیدى]و گذشت روزها نیروهاى او را در هم شکستو حالتى از رخوت و از هم گسیختگى احساس کرد که با آن سابقه نداشت و آنرا نمی شناخت) .
خوشبختی زمانی جلوه واقعی خود را می یابد که متناسب با سرای ماندگار باشد بنا به فرموده امیر المومنین علی علیه السلام، اى بندگان خدا! از خدا بپرهیزید. و با اعمال نیکو به استقبال أجل بروید، با چیزهاى فانى شدنى دنیا آنچه که جاویدان مىماند خریدارى کنید زندگى که شب و روز آن را به پیش مىراند به زودى پایان خواهد گرفت. مسافرى که سعادت یا شقاوت همراه مىبرد باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد و توشه بردارید که فرداى رستاخیز نگهبانتان باشد (خطبه 64) پس خوشبختی را نه در اینجا بلکه در سرای جاودان جستجو کنید.
ممنون