تفاوت ظاهری موضعگیریهای امامان معصوم، ناشی از تغییر شرایط زمان آنان است. یکی از اختلافهای رفتاری ائمه، موضعگیری آنان در برابر حاکمان ظالم است. صلح، جنگ و پنهان شدن، سه رفتار متفاوت ائمه علیهم السلام؛ و امام حسن، امام حسین و حضرت مهدی علیهم السلام، سه نمایندهی بارز این رفتارها هستند.
میتوان با بررسی شرایط موجود در زمان صلح امام حسن و جنگ امام حسین علیهماالسلام تحلیلی از علت پنهان شدن امام عصر(عج) ارائه داد.
تفاوت ظاهری موضعگیریهای امامان معصوم، ناشی از تغییر شرایط زمان آنان است. یکی از اختلافهای رفتاری ائمه، موضعگیری آنان در برابر حاکمان ظالم است. صلح، جنگ و پنهان شدن، سه رفتار متفاوت ائمه علیهم السلام؛ و امام حسن، امام حسین و حضرت مهدی علیهم السلام، سه نمایندهی بارز این رفتارها هستند. میتوان با بررسی شرایط موجود در زمان صلح امام حسن و جنگ امام حسین علیهماالسلام تحلیلی از علت پنهان شدن امام عصر(عج) ارائه داد.
اگر امام حسین علیه السلام از راه سازش با یزید وارد میشد، یزید نه تنها از درگیری با ایشان خودداری مینمود، بلکه آن جناب را اکرام میکرد. با مد نظر داشتن این نکته باید دو جملهی معروف امام حسین علیهالسلام را بازخوانی کرد. ایشان در مسیر کربلا در خطبهای پس از اشاره به اوضاع جامعه، فرمود: «من مرگ را جز سعادتی بزرگ و زندگی با ظالمان را جز پستی نمیبینم».[1] در جامعهای که حاکمان آن ظالماند دو راه بیشتر وجود ندارد: یا مبارزه با ظالم یا سازش. و البته راه مبارزه - حتی اگر منتهی به مرگ شود - سعادت است و زندگی با ظالم چیزی جز خواری نیست.[2]
سید الشهدا علیه السلام در بیانی دیگر خطاب به لشکریان ابن زیاد فرمود: «بدانید که ناپاک زادهی فرزند ناپاک زاده،[3] مرا بین دو کار مخیر کرده است: بین شمشیر (کنایه از جنگ) و ذلت؛ و ذلت از ما بسیار دور است».[4] باز هم امام همان دو راه را نشان میدهد اما با تعبیر دیگر: جنگ همان راه مرگ است[5] و ذلت، زندگی با ظالمان. امام حسین علیه السلام در دو راهی جنگ و سازش، راه جنگ را راه اهل بیت علیهم السلام [6] معرفی کرده (حتی اگر عاقبت آن، مرگ باشد)، سازش را شدیدا نفی میکند.
اینجاست که صلح امام حسن علیه السلام با معاویه با ابهام بیشتری مواجه میشود. آنگاه که امام برای مقابله با معاویه در پی فراهم کردن سپاه بود،[7] زمانی که برخی سرداران امام به ایشان خیانت کرده، امام مجبور به پذیرش صلح شد،[8] آنگاه که حضرت به ادعای معاویه پاسخ داد؛[9] و بعد از صلح زمانی که برخی از یاران امام از علت صلح ایشان پرسیدند،[10] در تمام این موارد امام نداشتن یاران کافی را علت صلح شمرد. اما نداشتن یار نهایتا موجب شهادت میگردد و این همان نکتهای است که سید الشهدا علیه السلام بر آن تصریح کرد: «من مرگ را جز سعادتی بزرگ و زندگی با ظالمان را جز پستی نمیبینم». باید غیر از وجود یاران، عامل دیگری نیز در تصمیمگیری امام معصوم نقش ایفا کند.
حتی در فرض شهادت امام و یاران او، جهالت حاکم موجب میشود خون شهید، انسانهای خواب را بیدار و مردم دنیازده را شرمسار کند. در چنین جامعهای امام حق هرگز تن به سازش نمیدهد زیرا قیامش دارای نتایج فراوانی است
توجه به این نکته که بعد از شهادت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام نیز ده سال تن به سازش با معاویه داد و تنها پس از مرگ او پرچم مبارزه با یزید را برافراشت، عامل دوم را نمایان میسازد. ظالمی که در مقابل حق ایستاده است نیز در تصمیمگیری امامِ حق مۆثر است.
معاویه فردی فریب کار و اهل تظاهر به اسلام بود. او به فرهنگ جامعه اسلامی اهمیت داده، با اجیر کردن راویان فرمایشی، احادیث فراوانی در مدح همفکران خود و در نکوهش امام علی علیه السلام در جامعه پراکنده بود.[11] او نشان داده بود در وارونه کردن حقایق قدرتی باور نکردنی دارد. شامیان که بیشتر تحت نفوذ تهاجم فرهنگی معاویه بودند امام علی و فرزندانش علیهم السلام را جزو دشمان اسلام میدانستند![12]
در رویارویی با چنین ظالم زیرکی، اگر افراد جامعه، بیداری کافی و شجاعت لازم را نداشته باشند؛ جنگ، تنها فرصتی برای ظالم است تا بقایای حق را کاملا نابود کند. زیرکی چنین ظالمی باعث میشود خون شهیدان نیز بیثمر بماند. نکتهای که امام حسن علیه السلام در چند مورد به آن اشاره کرد. ایشان در بیانی فرمود: «اگر صلح نمیکردم حتی یکی از شیعیان ما را زنده نمیگذاشتند!»[13] امام در جایی دیگر بیثمر بودن نبرد با معاویه را به یادآور شده، فرمود از اینکه بتواند با جنگ حقی را زنده یا باطلی را بمیراند ناامید است.[14] این ناامیدی تنها در صورتی حاصل خواهد شد که علاوه بر اندک بودن یاران باوفا و بصیر، ظالمی زیرک و فریبکار حاکم بر جامعه باشد. در این حال امام حق ناچار تن به سازش با ظالم میدهد، سازشی که بیوفایی یا بی بصیرتی یاران و زیرکی ظالمان بر او تحمیل کرده است.
آنچه در زمان امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد در همین چارچوب قابل توجیه است. ده سال امامت سیدالشهدا علیه السلام در دوران حکومت معاویه به سازشی تحمیلی گذشت. مردم جامعه یا خواب بودند، یا بیوفا و دنیا طلب و حاکم ظالم نیز، فردی زیرک. اما با روی کار آمدن یزید، عامل دوم از بین رفت. حاکم جدید فردی نادان بود که هیچ نیازی به تظاهر به اسلام احساس نمیکرد.[15] در چنین فضایی پایان جنگ، یا پیروزی است (اگر امام یاران کافی داشته باشد) و یا شهادت (در صورتی که یاران امام اندک باشند). اما حتی در فرض شهادت امام و یاران او، جهالت حاکم موجب میشود خون شهید، انسانهای خواب را بیدار و مردم دنیازده را شرمسار کند. در چنین جامعهای امام حق هرگز تن به سازش نمیدهد زیرا قیامش دارای نتایج فراوانی است.
ناامیدی تنها در صورتی حاصل خواهد شد که علاوه بر اندک بودن یاران باوفا و بصیر، ظالمی زیرک و فریبکار حاکم بر جامعه باشد. در این حال امام حق ناچار تن به سازش با ظالم میدهد، سازشی که بیوفایی یا بی بصیرتی یاران و زیرکی ظالمان بر او تحمیل کرده است
پس از واقعه کربلا هیچگاه شرایط چنان نشد که امام حق بتواند دست به قیام بزند. از سویی هر روز بر تجربه حاکمان ظالم افزوده میشد و از سوی دیگر تعداد یاران باوفای امامان آنقدر نبود که درگیری با چنین حاکمی ثمربخش باشد و نتیجهی چنین شرایطی چیزی جز سازش تحمیلی نیست. در این شرایط کاری که امام و یاران اندکش انجام میداند تلاش برای بیدار کردن مردم بود. اما غفلتها و دنیازدگیهای مردم به قدری زیاد بود که قبل از آنکه تعداد بیدارشدگان به حد لازم برسد، حکومت ظلم امام بیدارگران را به شهادت میرساند.
پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام نوبت به آخرین ذخیره الهی رسید. دیگر نمیشد امام آشکارا برای بیدار کردن مردمی تلاش کند که خواب سنگینشان یازده امام را به دستان خونریز ستم سپرده بود. این بار باید یاران بیدار امام بیداری، بدون حضور آشکار او برای غفلتزدایی مردم تلاش میکردند.
در طی قرنها ظالمان هر روز زیرکتر شدهاند و هرچند قیام خمینی کبیر (ره) بر تعداد بیداران جهان بسیار افزود، اما نیامدن دوازدهمین خلیفه خدا نشانگر آن است که هنوز یاران باوفا، آنقدر نیستند که در نبرد با جهانی از ظلم، پیروزی لشکر حق قطعی باشد. گویا باید فرزندان خمینی(ره) برای بیدار کردن مردم جهان بیشتر تلاش کنند. به امید آن روز که صاحب الزمان (عج) تعداد بیداران عالم را برای برانداختن پرچم ظلم کافی ببیند و از پرده غیبت بیرون آید.