عبادت هر شخصی یا چیزی به غیر از خداوند اَحَد و واحِد شرک است. حتی اگر کسی آیهای نیز در این باره نخوانده باشد، عقلش حکم میکند که خروج از «وحدت و توحید» و جایگزینی «دوییت» شرک است. هم چنین بدیهی است که هر کس شخص یا چیزی را جز خداوند منّان در وجود و هستیبخشی، الوهیت و ربوبیّت مستقل ببیند، آن هم شرک است. و البته هیچ گاه شیعیان نسبت به هیچ کس و حتی رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نیز چنین دیدگاه و اعتقادی نداشته و ندارند.
دقت شود که شیعه و سنّی، هر دو قائل به توسل و شفاعت هستند و فقط وهابیت است که به رغم توسلات و شفاعات خود (به زر، زور و تزویر، به امریکا، انگلیس و اسرائیل، به فراماسون و صهیونیسم بینالملل، به پول نفت و ... برای ضربه زدن به اسلام و مسلمین)،
آیهی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» نزد همه مسلمانان بسیار مشهور و معروف است و هر روز نیز در نمازها تکرار میشود. هم عبادت غیر ، گناه است و هم استعانت جستن از غیر ، گناه است، در حالی که شیعیان به امامان توسل داشته و شفاعت میطلبند و گاه مستقیم از خودشان میخواهند؟!
البته که عبادت هر شخصی یا چیزی به غیر از خداوند اَحَد و واحِد شرک است. حتی اگر کسی آیهای نیز در این باره نخوانده باشد، عقلش حکم میکند که خروج از «وحدت و توحید» و جایگزینی «دوییت» شرک است. هم چنین بدیهی است که هر کس شخص یا چیزی را جز خداوند منّان در وجود و هستیبخشی، الوهیت و ربوبیّت مستقل ببیند، آن هم شرک است. و البته هیچ گاه شیعیان نسبت به هیچ کس و حتی رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نیز چنین دیدگاه و اعتقادی نداشته و ندارند.
دقت شود که شیعه و سنّی، هر دو قائل به توسل و شفاعت هستند و فقط وهابیت است که به رغم توسلات و شفاعات خود (به زر، زور و تزویر، به امریکا، انگلیس و اسرائیل، به فراماسون و صهیونیسم بینالملل، به پول نفت و ... برای ضربه زدن به اسلام و مسلمین)، سعی دارد با این بهانهها انحراف و اعوجاج ، در اعتقادات و نیز اختلاف بین مذاهب ایجاد نماید و گمان دارد که توسل و شفاعت خاص شیعیان است و با شرک قلمداد نمودن آن میتواند تفرقه ایجاد نماید.
اما بر گردیم به موضوع:
از آیات بسیاری و از جمله «إِیاکَ نَعْبُدُ وإِیاکَ نَسْتَعِینُ»، برای رد و تکذیب و بطلان توسل و شفاعت سوء استفاده میکنند. بدیهی است که بهانه اصلی همان «وإِیاکَ نَسْتَعِینُ» است، چرا که عبادت خاص خداست و آیهی دیگری هم وجود ندارد و قابل تأویل و تفسیر به رأی نیز نمیباشد. اما در همین خصوص استعانت، اولین سۆالات قرآنی ما این است:
الف – آیا خداوندی که آیات ذیل را نیز نازل نموده است، [العیاذ بالله] خودش نمیدانست که به بندگان فرموده است که عقلاً، قلباً و عملاً و با زبان «وإِیاکَ نَسْتَعِینُ» بگویید؟!
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (البقره، 153)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است.
یا وحی نمود:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ» (البقره، 45)
ترجمه: و از صبر و نماز یارى بگیرید و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران (کاری بس بزرگ و سنگین) است.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده، 35)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و [براى تقرب] به سوى او وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.
ب – فقط استعانت جستن خاص خداوند منّان نیست، علم نیز نزد اوست، هادی نیز اوست، رزق را هم او میدهد و شِفا نیز دست اوست و ... . مگر نمیگوییم: هوالعلیم – هو الهادی – هو الرزاق – هوالشافی و ...، حال آیا انسان برای کسب علم، هدایت، کسب روزی، بازیابی شفا و بهبودی و ...، به هیچ کتابی، معلمی، درسی، دانشگاهی، کاری، پزشکی، دارویی و ... مراجعه نکرده و متوسل (وسیلهجویی) نمینماید؟! یا فقط رجوع و توسل (وسیله نمودن) اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین اشکال دارد، با «ایاک نستعین» منافات دارد و مصداق شرک است.
ج – خداوند متعال کدام فیض را بدون واسطه و وسیله به انسان و سایر مخلوقاتش عطا نموده است که آنها بتوانند بدون واسطه و وسیله از او کسب فیض نمایند؟ حتی کفر و شرک و نفاق نیز بدون واسطه و وسیله میسر نیست.
آیا همانهایی که علیه اسلام و به ویژه تشیع ضد تبلیغ میکنند به دهها، صدها و هزاران واسطه و وسیله، به صورت مستقیم و غیر مستقیم متوسل نشدهاند؟! آیا به آنها وحی میرسد و انحرافات خود را به ما نیز وحی میکنند یا دائم در حال شفاعت (جفت شدن) و توسل به وسایل هستند؟!
آیا خداوند متعالی که خالق حکیم است، نمیتوانست به همگان و به صورت مستقیم وحی بفرستد؟ چرا برای معرفت و شناخت بشر، تزکیهی نفس آنان، تعلیم کتاب و آموزش حکمت، 124 هزار نبی ارسال نمود و به آنان به «وسیله و واسطه» جبرئیل و سایر ملائکهی وحی، وحی ارسال نمود تا از گمراهی و ضلالت در امان مانند؟ و فرمود:
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُۆمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (آلعمران، 164)
ترجمه: به یقین خداوند بر مۆمنان منّت نهاد آن گاه که در میان آنها فرستادهاى از خودشان (نه از فرشته و نه از جن) برانگیخت که آیات او را بر آنها مى خواند و پاکشان مىگرداند و کتاب (آسمانى) و احکام شریعت و معارف عقلى به آنها مىآموزد، و حقیقت این است که آنان پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
حال بشر میخواهد به بهانهی «توحید» که آن را هم به واسطه و وسیله انبیاء شناخته است، جسم یک جلد کتاب چند صفحهای (که اصل آن نیز به وسیله رسول (صلی الله علیه و آله) ابلاغ شده و توسط اولیای الهی تعلیم شده است) را در دست بگیرد و بگوید «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست»، و همه این وسایل و واسطههای علم، رشد، تزکیه و هدایت را کنار بگذارد؟! آیا این نیرنگ، خدعه، خودفریبی و دیگر فریبی نیست؟!
د – اگر خداوند متعال به واسطه خورشید نور، انرژی و جاذبه داد، اگر به واسطه باران، زمینهای مرده را زنده کرد و گیاهان را رویانید، اگر ازدواج را وسیله تسکین و آرامش قرار داد، اگر قرآن را کتاب هدایت و رسولش صلوات الله علیه و آله را وسیلهی ابلاغ این کتاب و نیز راهنمایی و مربیگری فرستاد، اگر اولیایش را برای رهبری فرستاد و فرمود در آخرت نیز هر کسی را با امامش محشور میکنم و ...، آیا جاهلانه نیست کسی بگوید من برای «توحید» همه اینها را کنار میگذارم؟!
پس عبادت خدا، بندگی، دلبستگی، وابستگی و هدف قرار دادن اوست که در اطاعت از او تجلی مییابد و «استعانت از خدا» نیز وسیله جویی برای رشد و تقرب به اوست. و البته که انسان نمیتواند از سوی خود وسیله قرار داده و تعریف نماید (مثلاً بگوید این بتها شفیع من هستند نزد خدا)، بلکه هر هدفی، خودش راهها، وسایل و وسایط رسیدن را معلوم و تعریف مینماید و خداوند متعال نیز امر به اطاعت، تبعیت، وسیله قرار دادن، شفاعت (جفت و همراه بودن با اهل عصمت علیهمالسلام) را وسیله تقرب به خودش قرار داد. این یعنی «ایاک نستعین».
*- «مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقیمُ الَّذی أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدی. ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدی)، یهْدونَ إِلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلونَ. ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمینَ...» إِلی آخِرِها»
ترجمه: هان مردمان! صراط مستقیم خداوند (که در سوره حمد هست و هر روز میخوانیم) منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند. - سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم» - تا آخر سوره.
*- «مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِیاً وَالطَّیبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الْحَوْضَ.»
ترجمه: آگاه باشید ای مردم! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچکترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگتر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر میدهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
*- «مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ یقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَی الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) وَ فِی النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لایخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ ینْظَرونَ).»
ترجمه: آگاه باشید ای مردم! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود. اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضهی بر خدا - پیروی نکنند، در دو جهان کردههایشان بیهوده بوده در آتش دوزخ ابدی خواهند بود، (تلاوت این آیه) به گونهای که نه از عذابشان کاسته و نه برایشان فرصتی خواهد بود.
با منع و قدغن کاریهای که بن زیاد بوجود اورده بود، شهر کوفه دچار دگرگونی و اشفتگی
شده بود، حضرت مسلم بن عقیل علیه اسلام، نمی توانست مدت طولانی در یک مکان مشخص
اقامت کند، زیرا جاسوسان بن زیاد تمام شهر کوفه را احاطه کرده بودند.
روشی که بن زیاد ملعون برای به دام انداختن یاران حضرت مسلم بکار برده بود، روشی کاملا
حساب شده و حرفه ای بود.
بن زیاد ملعون در مدت خیلی کوتاه، موفق شده بود جاسوسانی پرورش دهد که با تمام شرایط
علویان سازگار و درخورباشند، دستگاه سری و اداره اطلاعات بن زیاد بقدری موذیانه و
حرفه ای عمل می کرد، که در مدت اندکی موفق به شناسایی و دستگیری بسیاری از فداییان
راه امام حسین علیه اسلام شدند.
منتظر حضورتان گرمتان هستم
موفق باشی
http://way.blogfa.com/post/21