موضوع عدالت از دیر زمان جزء مهمترین مباحث و دغدغههای بشر و اندیشمندان سیاسی بوده است و آراء و نظریات گوناگونی دربار آن بیان شده و به رشت تحریر در آمده است.
از طرف دیگر، حضرت علی علیهالسلام گذشته از این که امام معصوم شیعیان است، در تاریخ بشر به عنوان یک متفکّر و سیاستمداری مطرح بوده که همواره نامش قرین عدالت میباشد. بحث عدالت در اندیشههای سیاسی امام علی علیهالسلام بحثی بسیار گسترده و عمیق است که تأمّل؛ تفکّر و مجال قابل توجهی میطلبد.
در این مقاله کوتاه، به اهمیّت و جایگاه عدالت از دیدگاه امام علیهالسلام اندیشههای حضرت علی علیهالسلام در مورد عدالت در نظام سیاسی، عدالت رهبران سیاسی و جایگاه مردم در اجرای عدالت پرداخته شده و مهمترین بحث به نظام سیاسی اختصاص دارد که عدالت در اجزای نظام سیاسی، عدالت در هدف و جهت نظام سیاسی، عدالت در اجرای حدود و قوانین و عدالت در امور مالی و توزیع ثروت را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
موضوع عدالت از دیر زمان جزء مهمترین مباحث و دغدغههای بشر و اندیشمندان سیاسی بوده است و آراء و نظریات گوناگونی دربار آن بیان شده و به رشت تحریر در آمده است. از طرف دیگر، حضرت علی علیهالسلام گذشته از این که امام معصوم شیعیان است، در تاریخ بشر به عنوان یک متفکّر و سیاستمداری مطرح بوده که همواره نامش قرین عدالت میباشد. بحث عدالت در اندیشههای سیاسی امام علی علیهالسلام بحثی بسیار گسترده و عمیق است که تأمّل؛ تفکّر و مجال قابل توجهی میطلبد. در این مقال کوتاه، به اهمیّت و جایگاه عدالت از دیدگاه امام علیهالسلام اندیشههای حضرت علی علیهالسلام در مورد عدالت در نظام سیاسی، عدالت رهبران سیاسی و جایگاه مردم در اجرای عدالت پرداخته شده و مهمترین بحث به نظام سیاسی اختصاص دارد که عدالت در اجزای نظام سیاسی، عدالت در هدف و جهت نظام سیاسی، عدالت در اجرای حدود و قوانین و عدالت در امور مالی و توزیع ثروت را مورد بحث و بررسی قرار داده است. در بحث رهبران نیز عدالت در ویژگیهای فردی نخبگان سیاسی و عدالت آنان در برخورد با مردم بررسی شده اند. طبیعی است این مقاله نمی تواند نشان کامل اندیشههای امام علی علیهالسلام در مورد عدالت باشد و هیچ ادعایی هم ندارد که اندیشههای امام علیهالسلام را به گون احسن تبیین کرده است، بلکه تنها برداشتهای نگارنده از سخنان و اندیشههای ناب و اصیل امام علی علیهالسلام است و امید است که با تذکّرات و انتقادات منتقدان دلسوز و متعهّد، عیوب آن اصلاح شود.
عدالت، مفهوم وسیعی است که در هر حوزه ای کاربرد ویژ خود را دارد و اختصاص به مکان، زمان یا فرد خاصی ندارد و مراد از آن، انجام کارها به نحو بایسته و به موقع است، به گونه ای که انجام آن کار بهتر از آن ممکن نباشد و هیچ افراط و تفریطی صورت نگرفته که امکان رفع آن وجود داشته باشد. در زندگی بشر، از حیات فردی گرفته تا نهاد خانواده و نهادهای بسیار پیچید اجتماعی و پیچیده ترین و مهمترین نهاد اجتماعی، یعنی دولت و سیستم سیاسی، هریک لوازم و مقتضیات خاص خود را دارند و عدالت خاص خود را میطلبند و اجرای عدالت در هر مجموعه ای نیازمند علم، تخصص، خلاقیت، مدیریت و اصول اخلاقی خاص خود است. مؤلّف نظم الغرر و نضدالدرر مینویسد:
«... بر هر صاحب بصیرتی واضح و روشن است که هر صنفی از اصناف خلایق را در شغل و عملی که دارند ناچار است از استاد و معلمی که به تعلیم آن معلم راه و روش آن عمل برایشان معلوم و صواب و خطای آن ایشان را مفهوم گردد، مثلاً شبانی نمودن چند رأس گوسفند که مهمترین امور است اگر شخصی بدون تعلیم مرتکب شود، البته گوسفندان را از سرما یا گرما یا تشنگی یا گرسنگی یا به گرگ دادن، هلاک سازد. همچنین است بنایی و نجاری و خیاطی و امثال آن از اشتغال و مهمات جزئیه. و چندان که آن عمل عظیمتر باشد، احتیاج به معلم و مرشد بیشتر خواهد بود و پرظاهر است که هیچ کاری عظیمتر و دشوارتر از پادشاهی و جهان داری و سیاست ملک و ملت نیست.»
حضرت علی علیهالسلام همین نکته را در بیانی بسیار شیوا متذکر شده و عدل را بر چهار شعبه میداند که دو شعبه از آن به ابعاد نظری و درونی انسان میپردازد و دو شعب دیگر، ابعاد عملی و بیرونی را در بر میگیرد:
«و عدل بر چهار شعبه است: برفهمی ژرف نگرنده و دانشی پی به حقیقت برنده و نیکو داوری فرمودن و در بردباری استوار بودن.»
رعایت عدالت بر هر انسانی واجب است و اگر غیر آن عمل کند، در حق خود یا دیگران ستم کرده است، چرا که حقی به صاحب حق تعلّق نگرفته، یا کاری به موقع انجام نیافته است. جود و بخشش از فضیلتهای انسانی است که در ردیف مستحبّات قرار میگیرد، اما وقتی از امام علی علیهالسلام سؤال شد که کدام یک از عدل و جود برتر است، امام علیهالسلام فرمود:
«عدالت کارها را بدان جا مینهد که باید و بخشش آن را از جایش برون نماید. عدالت تدبیر کننده ای است به سود همگان و بخشش به سود خاصگان. پس عدل شریفتر و بافضیلت تراست.»
حضرت علی علیهالسلام عدل را «رستگاری و کرامت»، «برترین فضایل»، «بهترین خصلت» و «بالاترین موهبت الهی»
می دانند و آن را «مأنوس خلایق» و رعایت آن را موجب «افزایش برکات» ذکر میفرمایند.
به نظر آن حضرت، جوهره و هست اصلی ایمان، عدالت است و تمام نیکوییها از آن سرچشمه میگیرند. به اعتقاد حضرت علی علیهالسلام ملاک حکمرانی، عدل است و عدالت محکمترین اساس و بنیانی است که در نظام اجتماعی وجود دارد. خداوند متعال عدالت را سبب قوام امور زندگانی مردم قرار داده تا از ظلم، نابسامانی و گناه در امان بمانند و احکام و قوانین به وسیل عدالت احیا، و اجرا گردند. حضرت علی علیهالسلام بهترین نوع سیاست و حکومت را نوع مبتنی بر عدل دانسته و انتظام امور نظام سیاسی و مردم را به عدالت منوط کرده، میفرمایند:
«تحقیقاً بهترین چیز (نور چشم) برای حاکمان، اقام عدالت است و ظهور محبت مردم [را به دنبال دارد] و بدرستی که محبّت مردم ظاهر نمی شود، مگر به سلامت سینههایشان [به خالی بودن از کینه و بغض حاکمان].»
رعایت عدالت از سوی رهبران و نخبگان سیاسی در سطوح مختلف نظام سیاسی و جامعه، آثار و نتایج فراوانی در پی دارد که بدانها اشاره میکنیم. این آثار برای شخص رهبران عبارتند از: «استقلال و توان»، «نافذ شدن حکم»، «ارزشمندی و بزرگمقداری»، «بی نیازی از یاران و اطرافیان» (در وابستگی به آنها)، «مورد ستایش قرار گرفتن زمان حکمرانی آنان» و «بالا رفتن شأن، عظمت و عزت» آنان.
در مورد تأثیرات عدالت بر تداوم قدرت و حکومت، امام علی علیهالسلام معتقدند که «هیچ چیزی همانند عدالت، دولتها را محافظت نمی کند.» و عدل چنان سپر محکمی است که رعایت آن، موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سیاسی میگردد. اما مهمترین و فراگیرترین اثر عدالت، در سازندگی و اصلاح جامعه متبلور میشود، چرا که «عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه میباشد و «هیچ چیز به انداز عدالت نمی تواند مردم را اصلاح نماید.» اجرای عدالت «مخالفتها را از بین میبرد و دوستی و محبّت ایجاد مینماید» و در عمران و آبادانی کشور (توسع اقتصادی، صنعتی) تأثیر بسزایی دارد. اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ستم جای آن را خواهد گرفت و ستم جز آوارگی و بدبختی و در نهایت خشونت، در پی نخواهد داشت.
حضرت خطاب به یکی از والیان خود میفرمایند:
«کار به عدلت کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم، رعیت را به آوارگی وادارد و بیدادگری، شمشیر در میان آرد.»
وقتی در یک چشم انداز کلی مجموعه ای از انسانها را تصور کنیم که در محلی به نام شهر یا کشور گرد هم آمده و جامعه ای را بنیان نهاده اند، عدالت ایجاب میکند که دارای حاکمی باشند و مجموعه ای از قواعد و قوانین در آن جا جاری باشد، تا جامعه بتواند به حیات خود ادامه دهد. حضرت علی علیهالسلام این گام نخست و دور نمای عدالت در یک مجموع بشری به نام جامعه را این گونه بیان میفرمایند:
«حالی که مردم را حاکمی باید نیکوکردار یا تبهکار، تا در حکومت او مردم با ایمان کار خویش کند و کافر بهر خود برد، تا آن گاه که وعد حق فرارسد و مدت هر دو در رسد. در سای حکومت او مال دیوانی فراهم آورند و با دشمنان پیکار کنند و راهها را ایمن سازند و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیکوکردار روز به آسودگی به شب رساند و از گزند تبهکار در امان ماند.»
به عبارت دیگر، میتوان گفت منظور امام علیهالسلام این است که یک جامعه در درج نخست باید دارای یک نظام سیاسی باشد تا ابتدایی ترین و ضروری ترین امور زندگی مردم سامان گیرد و عملی شود. اما در گام بعدی عدالت، هر کدام از اجزای نظام سیاسی از رهبر، والیان و کارگزاران گرفته تا اصناف، مجموعهها و نهادهای مختلف اجتماعی باید دارای عدالت خاص خود باشند و براساس آن، هر کدام خدمات خاص خود را ارائه دهند. به همین دلیل، حضرت علی علیهالسلام وقتی به اصرار مردم حکومت را پذیرفت، بر این عقیده بود که نظام سیاسی- اجتماعی بر اساس عدالت تنظیم نشده و هر چیزی در جای واقعی خودش قرار نگرفته است و تصمیم گرفت تمام این سیستم را به هم بریزد و مجموعه ای جدید مبتنی بر عدالت فراهم آورد. امام علیهالسلام در یکی از خطبههای نخستین خود فرموند:
«... به خدایی که او [پیامبر اسلام] را به راستی مبعوث فرمود، به هم خواهید در آمیخت و چون دانه که در غربال ریزند یا دیگ افزار که در دیگ ریزند، روی هم خواهید ریخت، تا آن که در زیر است زبر شود و آن که بر زبر است به زیر در شود و آنان که واپس مانده اند پیش برانند و آنان که پیش افتاده اند واپس مانند.»
بدین سان امام علیهالسلام به بنای یک ساز و کار سیاسی مبتنی بر عدالت پرداخت و بخوبی هم از عهد آن برآمد، اگر چه نتوانست در سطح جامعه و مردم، توفیقات زیادی به دست آورد.
در ادام بحث به برخی از ویژگیهای یک نظام سیاسی مبتنی بر عدالت از دیدگاه امام علی علیهالسلام اشاره مینماییم:
شکی نیست که مهمترین عنصر سیستم سیاسی که موتور محرّک و مغز آن به شمار میرود، نخبگان و مدیران این مجموعه هستند و بقیه کارگزاران به ترتیب اهمیّت در ردههای بعدی قرار میگیرند. رشد، کمال، و تعالی یک جامعه در طول تاریخ، یا انحطاط و زوال آنها بستگی مستقیم به نظام سیاسی آن کشور دارد و به همین دلیل، حضرت علی علیهالسلام تمام توان خود را بر بنیانگذاری یک نظام سیاسی قوی، سالم و کارآمد؛ یعنی همان نظام مبتنی بر عدالت متمرکز نمود و نخستین گام در این راه، اصلاح هست مرکزی حکومت یعنی رهبران، والیان و مدیران جامعه بود. امام علی علیهالسلام با این اعتقاد که:
«... سزاوار به خلافت کسی است که بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر.»
ابتدا از خودش که بالاترین مقام جامعه بود، شروع کرد و یادآور شد:
«... خلافت جز مرا نشاید که آسیا سنگ تنها گرد استوانه به گردش در آید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قلّه ام گریزان.»
البته مهمتر از این، اقرار هم مردم و حتی مخالفان حضرت است که بصراحت او را شایسته ترین و تواناترین شخص برای حکومت و رهبری جامعه میدانستند.
سپس امام علیهالسلام تمام حکومتهای نالایق و نظامهای معیوب و بیمار را زیر سؤال میبرد:
«شفگتا! آیا خلافت با رفاقت و خویشی هم میشود؟»
طبیعی است که اگر در پستهای مدیریت و ادار جامعه، ملاکهای دوستی و رفیق بازی و معادلات خویشاوندی و طبقاتی از بین بروند، تنها یک معیار باقی میماند و آن، شایسته سالاری است. حاکمیت این معیار در تمام اجزای نظام سیاسی مهمترین هدفی بود که حضرت علی علیهالسلام برای ایجاد یک نظام مبتنی بر عدالت آن را دنبال میکردند. حضرت علی علیهالسلام با اعتقاد به این اصل که:
«کار مردم جز به شایستگی زمامداران سامان نمی یابد»
و با قبول این دو مقدمه که:
«کارها به وسیل کارکنان راست و درست میشود.» و «آفت کارها ناتوانی کارکنان است.» به این نتیجه رسید که بر طبق اصل عدالت و حاکم کردن معیار لیاقت و شایستگی در نظام سیاسی، «کارها را به دست افراد متخصص و خبره» بسپارد.
امام علی علیهالسلام در نام خود به استاندارانش نیز بارها یادآوری فرمود که افرادی را به عنوان کاتب، کارگزار، قاضی و... انتخاب نمایند که از توانایی و لیاقت بالایی برخوردار بوده و براساس اصل عدالت گزینش شده باشند، به گونه ای که امکان دستیابی به بهتر از آنان وجود نداشته باشد. خود حضرت نیز به خاطر شدت پایبندی به عدالت، مقید بود که هر کدام از افراد لایق و شایست خود در نظام سیاسی را دقیقاً در جای مناسب خودشان قرار دهد. بنابراین، محمدبن ابوبکر یار لایق و باوفای خود را که حاکم مصر بود عزل کرد، تا مالک اشتر را که از او قویتر و برای حکومت مصر مناسبتر بود، به جای او برگزیند و چون شنید محمد از عزل خود دلتنگ شده است، خطاب به وی نوشت:
«اما بعد، خبر یافتم که از فرستادن اشتر برای تصدی کاری که در عهده داری دلتنگ شده ای. آنچه کردم نه برای آن است که تو را کندکار شمردم یا انتظار کوشش بیشتری بردم، و اگر آنچه را در فرمان توست از دستت گرفتم بر جایی حکومتت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسانتر است و حکمرانی ات بر آن تو را خوشتر.»
طلحه وزبیر که دو تن از اصحاب بزرگ پیامبر و حتی در آن زمان برای رهبری جامعه مطرح بودند، نزد امام آمده، حکومت بصره و کوفه را درخواست کردند. حضرت پاسخ منفی داده، فرمود: من بر سلامت نفس و امانتداری شما مطمئن نیستم.
آن دو دست به توطئه زده و در نهایت، جنگ بزرگ جمل را در مقابل امام علیهالسلام به راه انداختند،
ولی امام علیهالسلام هیچ گاه برخلاف عدالت قدمی در نظام سیاسی برنداشت. در مورد معاویه والی شام نیز حضرت علی علیهالسلام حاضر نشد حتی برای چند روز و تا محکم شدن پایههای حکومتش او را ابقا نماید و در نهایت، معاویه جنگ صفین را در مقابل امام علیهالسلام تدارک دید و مسائل پیچید بعدی پیش آمد. در حالی که امام علیهالسلام میتوانست با انجام چند معامل سیاسی و مصلحت بینی جزئی با کمی عدول از دایر عدالت، طلحه و زبیر را برای چند ماه حاکم بصره و کوفه نماید و معاویه را برای شاید کمتر از یک ماه در منصب خود ابقا کند، اما حقیقت برای امام علیهالسلام بالاتر از هر مصلحتی بود.
پس از آن که هر یک از اجزا و عناصر (مدیران) نظام بر اساس عدالت دقیقاً در جای خود قرار گرفتند- به گونه ای که در آن زمان و با توجه به آن شرایط و امکانات، بهتر از آن ممکن نباشد- نوبت به کار ویژهها و نحو کار اجزای نظام میرسد که آن نیز باید براساس عدالت باشد. در این مرحله، نظام سیاسی باید دارای سه ویژگی باشد:
ویژگی اول این که حدود و ثغور وظایف هر کدام از اجزا و عناصر دقیقاً روشن باشد، تا نقاط ضعف و قوت و پرکاری و قصور هر فردی به طور شفاف روشن شود. امام علیهالسلام خطاب به فرزندش فرمود:
«و هر یک از خدمتکارانت را کاری به عهده بگذار و آن را بدان کار بگمار، تا هر یک وظیف خویش بگزارد و کار را به عهد دیگری نگذارد.»
ویژگی دوم این است که باید هر یک از اجزای نظام به وظیف خود پایبند باشد و آن را بخوبی به انجام رساند:
«اما بعد، واگذاردن آدمی آنچه را به عهده دارد و عهده دار شدن وی کاری را که دیگری باید گزارد، ناتوانیی است آشکار و اندیشه ای تباه و نابکار.»
ویژگی سوم این است که کار هرکدام از مدیران و کارگزاران باید دقیقاً ارزیابی شود و به هیچ وجه تلاش با کم کاری، کیفیت عالی با متوسط و ضعیف و افراد قوی و کارآمد با افراد ضعیف و متوسط، برابر نباشند. حضرت علی علیهالسلام مهمترین آفت نظام سیاسی را برابر دانستن افراد لایق، پرکار و خلاّق با افراد ضعیف و نالایق میدانند و اصرار دارند که زحمت و رنج هر کسی به خود او متعلق باشد و بزرگی فردی نباید موجب شود که کار کوچک او مهم جلوه داده شود، یا کار بزرگ و مهم یک فرد معمولی، اندک انگاشته شود. بنابراین، یک نظام سیاسی عادلانه بر طبق نظر امام علیهالسلام این گونه است:
«مبادا نکوکار و بدکار در دیده ات برابر آید که آن، رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکردار را به بدی وادار نماید... و رنج کسانی را که کوششی کرده اند بر زبان آر که فراوان کار نیکوی آنان را یادکردن، دلیر را برانگیزاند و ترسان بد دل را به کوشش مایل گرداند ان شاءالله. نیز مقدار رنج هر یک را در نظر دار و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازه رنجی که دیده و زحمتی که کشیده، تقصیر میار و مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندک او را بزرگ شماری و فرودی رتب مردی سبب شود کوشش وی را خوار به حساب آری.»
پس از آن که ساختار نظام سیاسی بر مبنای عدالت شکل گرفت باید اهداف و جهت حرکت این نظام نیز در راستای تحقق عدالت در زمینههای مختلف سیاسی اجتماعی باشد. اگر هدف نخبگان سیاسی از پذیرش حکومت چیزی بجز پیاده کردن عدالت باشد، آنان ستمگرند و یک نظام مبتنی بر عدالت نمی تواند آنها را تحمل کند. حضرت علی علیهالسلام یکی از اهداف خود برای قبول حکومت را فرمان خداوند به علما و دانایان میداند که «ستمکارِ شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگانِ ستمدیده بشتابند.»
بنابراین، نخستین هدف، از بین بردن شکاف طبقاتی و ظلم در جامعه و تحقق عدالت اجتماعی است. در همین راستا بود که امام علیهالسلام فرمود:
«خوار نزد من گرانمقدار است تا هنگامی که حق او را بدو برگردانم و نیرومند، خوار تا آن گاه که حق را از او بازستانم.»
بدین سان، احقاق حق و اجرای دقیق قانون، نخستین شرط لازم برای یک نظام سیاسی عادل است و حضرت توانست آن را در نظام سیاسی خود به اجرا گذارد:
«... چون کار حکومت به من رسید به کتاب خدا و آنچه برای ما مقرر نموده و ما را به حکم کردن بدان فرموده نگریستم و از آن پیروی کردم و به سنتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله نهاده است و بر پی آن رفتم.»
همچنان که ظلم و ستم آثار و نتایجی چون: اختلاف و تشتت، دشمنی، ناامنی، بدبختی، نارضایتی و گسیختگی اجتماعی در پی دارد، عدالت آثار شیرین و لذت بخشی چون: اصلاح، آبادانی، امنیت، برابری، احقاق حقوق و اجرا شدن قانون را به ارمغان میآورد. یک نظام سیاسی مبتنی بر عدالت و در رأس آن نخبگان سیاسی عادل باید تمام همّشان ریشه کن ساختن ستم، و هدفشان اجرای عدالت باشد، چنان که حضرت علی علیهالسلام این گونه بودند:
«خدایا تو میدانی آنچه از ما رفت نه به خاطر رغبت در قدرت و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت، بلکه میخواستیم نشانههای دین را به جایی که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم، تا بندگان ستمدیده ات را ایمنی فراهم آید و حدودِ ضایع مانده ات اجرا گردد.»
این که چه نظامی میتواند این گونه نسبت به قدرت بی رغبت باشد و تمام توان خود را بر اجرای حدود و احقاق حقوق متمرکز کند، بستگی به میزان عدالت در اجزای نظام سیاسی دارد و این که چه افرادی و با چه ویژگیهایی در سطوح مختلف مدیریت قرار گرفته باشند. از نظر امام علی علیهالسلام :
«فرمان خدا را برپا ندارد جز کسی که - در حق- مدارا نکند و خود را خوار نسازد و در پی طمعها نتازد.»
حضرت علی علیهالسلام هنگام عزیمت به بصره در ذوقار فرود آمدند. ابن عباس گوید: خدمت حضرت رفتم، دیدم نعلین خود را وصله میکند.
گفتم: نیاز ما به شما برای سروسامان دادن امور بیشتر از این کاری است که انجام میدهی.
حضرت پس از اتمام کار فرمود: این یک جفت نعلین چقدر ارزش دارد؟
گفتم: ارزشی ندارد.
فرمود:
«به خدا این را از حکومت بر شما دوست تر دارم، مگر آن که حقی را برپا سازم یا باطلی را براندازم.»
بنابراین، مهمترین هدف یک نظام سیاسی مبتنی بر عدالت، احقاق حق و امحاء باطل است و نظام سیاسی با ید در این امر مصمم باشد و به هیچ قیمتی حتی از بین رفتن اصل حکومت، از آن عدول ننماید، زیرا اگر به منظور حفظ اصل حکومت از حقی چشم بپوشد یا عدالتی را زیرپا نهد، نقض غرض خواهد بود و با هدف نخستین نظام عادل سازگاری ندارد، چون هدف چنین نظامی از ابتدا بر اریک قدرت تکیه زدن نبود، بلکه هدف، احقاق حق و اجرای عدالت بود. چنین نظام عادلانه ای، نه به سبب مصلحت جویی و عافیت طلبی و هراس از سقوط و نابودی و مرگ از صحنه بیرون میرود- چنان که دیدیم امام علیهالسلام چند جنگ بزرگ و تضعیف کننده را به جان خرید، ولی ذره ای از عدالت عدول نفرمود- ونه در دام تجملات دنیوی و رفاه مادی گرفتار میآید. امام علیهالسلام قضی فردی را که برایش رشوه آورده بود، چنین نقل میفرمایند:
«...و شگفت تر از آن این که شب هنگام کسی ما را دیدار کرد و ظرفی سرپوشیده آورد... درونش حلوایی- سرشته- با روغن و قند آغشته- چنانش ناخوش داشتم که گویی آب دهان مار بدان آمیخته یا زهر مار بر آن ریخته. گفتم؛ صله است یا زکات یا برای رضای خداست که گرفتن صدقه بر ما نارواست؟
گفت: نه این است و نه آن، بلکه ارمغان [هدیه] است.
گفتم: مادر بر تو بگرید، آمده ای مرا از راه دین خدا بگردانی یا خرد آشفته ای یا دیو گرفته یا به بیهوده سخن میرانی؟ به خدا اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی نمایم و پوست جوی را از مورچه ای بنا روا بربایم، چنین نخواهم کرد و دنیای شما نزد من خوارتر است از برگی در دهان ملخ که آن را میخاید و طعم خود مینماید. علی را چه کار با نعمتی که نپاید و لذتی که به سرآید.»
به طور طبیعی، دادن هر گونه هدیه، میهمانی، امتیاز نابجا، دَرصدانه (پورسانت) و... در نظام سیاسی، اهداف و اغراض پوشیده، ناگفته و نانوشته ای- و شاید هم تصریح شده ای - را دنبال میکند که برآوردن آن انتظارات قطعاً خارج شدن از عدالت است و خواه ناخواه طرف دیگر معادله را پایمال شدن حقی تشکیل میدهد. حال اگر یک نظام سیاسی حاضر باشد نه تنها قدرت و حکومت، بلکه حتی هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاست، از دست بدهد، ولی ستمی را مرتکب نشود و حقی را در جامعه اش پایمال نکند، چنین نظامی نظام عدل است که حضرت علی علیهالسلام آن را پایه گذاری نمود و برای تکامل آن کوشید، تا سرانجام، جان خود را نیز در راه عدالت فدا کرد. امام علی علیهالسلام نه تنها خود کوچکترین حقی را پایمال نکرد و هیچ ظلمی مرتکب نمی شد، بلکه تحمل نمی کرد که در مجموع نظام سیاسی و کشور اسلامی حقی پایمال شود یا کاری برخلاف عدالت صورت پذیرد. حضرت هر گاه به بی لیاقتی یا تخلّف یکی از والیان یا مأمورانش مطمئن میشد، بی درنگ او را عزل کرده، خطاب به وی مینوشت:
«همانا موعظه ای از جانب پروردگارتان آمد، پس تمام کنید پیمانه و ترازو را به عدالت و از مردمان چیزی را کم نگذارید و در زمین نکوشید در حالی که مفسد باشید. باقی گذاشت خدا از برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم.
(هود 86/85)
هرگاه نام من به تو رسید آنچه از کار ما در دست توست حفظ کن تاکسی را به سوی تو بفرستم و آنها را از تو تحویل بگیرد.
سپس حضرت به سوی آسمان نگریسته میفرمود: بارالها! تو میدانی که من آنها را به ستم بر بندگانت و به ترک حق تو فرمان نداده ام.»
در حکومت حضرت علی علیهالسلام همه در مقابل قانون برابر بودند و هیچ گونه تفاوت و برتری میان اشخاص، گروهها و طبقات اجتماعی وجود نداشت. امام علیهالسلام صریحاً به استاندار مصر دستور میدهند:
«... بپرهیز از مقدم داشتن خود، در اموری که مردم در آن مساویند.»
نیز در نامه ای به یکی دیگر از استاندارانش تأکید میفرمایند:
«پس باید کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد.»
در این جا امام علی علیهالسلام قبل از دیگران، ابتدا خودش به این اصل عدالت عمل میکرد؛ اگرچه به ضررش تمام میشد. زمانی که حضرت رهبر کشور اسلامی و در اوج قدرت بود، زره خود را نزدیک مسیحی (یا یهودی) یافت و برای گرفتن آن نزد قاضی شکایت برد. مسیحی از دادن زره امتناع کرد. شریح قاضی به امام علیهالسلام گفت: آیا گواهی داری؟ حضرت فرمود: نه، شریح به نفع مسیحی حکم کرد و از محکمه خارج شدند. پس از اندکی مسیحی برگشت و گفت: زره از آنِ حضرت علی علیهالسلام است که در راه صفین از پشت شترش بر زمین افتاد و من برداشتم. پس فرد مسیحی مسلمان شده و گفت: این حکم و قضاوت پیامبران است که رهبر یک کشور در نزد قاضی خود حاضر میشود و قاضی به نفع یک اقلیت مذهبی تحت ذمه رأی میدهد. الگوی حکومتی و نظام قضایی مبتنی بر عدالت که امام علیهالسلام در پی پیاده کردن آن بود، نظامی است که ضعیفترین افراد جامعه بدون لکنت زبان، حقشان را از اقویا و زورمندان میگیرند.
حضرت خطاب به مالک میفرمایند:
«... من از رسول خدا بارها شنیدم که میفرمود: (هرگز امتی را پاک- از گناه- نخوانند که در آن امت حق ضعیف از قوی بدون- ترس و- لکنت زبان گرفته نشود.)»
حضرت علی علیهالسلام بدون توجه به طبقه، لباس، شخصیت، خدمات افراد و... برای همه قانون را اجرا میفرمود. نجاشی از یاران حضرت علی علیهالسلام و از بزرگان و شعرای زمان بود که در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بود و گاهی نامههای معاویه را به شعر پاسخ میداد. وی در یکی از روزهای ماه رمضان به اصرار «ابی سمال» مرتکب روزه خواری و شرابخواری شد. به امام علیهالسلام خبر رسید و حضرت دستور دستگیری او را صادر کرد و سپس هشتاد ضربه شلاق حد شرابخواری و بیست ضربه حد روزه خواری بر او جاری نمود.
جمعی از طایف یمامه، از جمله طارق بن عبدالله با خشم پیش امام علیهالسلام آمدند. طارق گفت: گمان نمی کردیم نزد فرمانروایان عاقل و با فضیلت، مجازات افراد سرکش و طاغی با افراد فرمانبر و خودی یکسان باشد. با کاری که تو با نجاشی کردی، دلمان را آتش زدی و ما را به راهی کشانده ای که به جهنم منتهی میشود.
حضرت آی «از خدا به صبر و نماز یاری خواهید و این کاری بس دشوار است مگر بر خداپرستان» را تلاوت کرد و فرمود: ای برادر بنی نهد! آیا نجاشی جز فردی از مسلمانان بود که یکی از پردههای الهی را دریده بود. حد، کفار گناه است و...
همانا خدا میفرماید: «ملامت قومی موجب نگردد که به عدالت رفتار نکنید، به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است.»
در زمان خلافت عمر، روزی حضرت علی علیهالسلام و شاکی او در محکمه حضور داشتند. عمر امام علیهالسلام را با کنی «ابوالحسن» خطاب کرد. حضرت ناراحت شده اعتراض کرد که چرا مدعی او را با اسم و او را با کنیه صدا زده است، زیرا عدالت ایجاب میکند خطابِ قاضی هم برابر باشد. به عقید حضرت علی علیهالسلام هر نظام سیاسی اگر به عدالت عمل نماید، همه چیز را به دست آورده است و اگر به غیر آن عمل کند، همه چیز را از دست داده است. امام علیهالسلام روزی به عمر فرمود:
«سه چیز است که اگر آنها را حفظ کرده و بدانها عمل نمودی تو را از چیزهای دیگر کفایت میکند و اگر آنها را رها کنی، هیچ چیز دیگری تو را سود ندهد. عمر پرسید آنها کدامند؟
فرمود: جاری کردن حد بر خویش و بیگانه، حکم کردن براساس کتاب خدا در خشنودی و خشم و بخشش کردن عادلانه بین سرخ و سیاه.»
عدالت حضرت علی علیهالسلام تا بدان حد رسید که با قاتل خود براساس آن رفتار کرد. حضرت پس از ضربت خوردن و هنگامی که در بستر بود، در مورد قاتل خود فرمود:
«با این مردی که در بند شماست مدارا کنید و از همان شیری که من مینوشم به او بنوشانید. اگر جان بدر برم خودم میدانم با او چه کنم و اگر از شمشیر او به عالم دیگر رفتم و خواستید قصاص کنید او را با یک ضرب شمشیر بکشید، مبادا او را مثله کنید... ای فرزندان عبدالمطلب! از تعدّی به جان و مال مردم دوری کنید، نبینم شما پس از مرگ من به نام این که امیرالمؤمنین را کشته اند، دست به خون مردم بیالایید و کسانی را به نام محرک و معاون جرم به قتل برسانید.»
ثروت به عنوان یکی از شاخصهای بسیار مهم نفوذ و تأثیر در کنار قدرت، همیشه مطرح بوده است و حتی برخی از اندیشمندان، ثروت را منشأ قدرت میدانند. به هر حال، آنچه مسلم است، نقش بسزای ثروت در تحکیم و تداوم قدرت میباشد که دشمنان و رقبای امام علی علیهالسلام براحتی از آن استفاده میکردند. امام علیهالسلام پس از به قدرت رسیدن با پایبندی کامل به عدالت، سیاستهای قاطع و سرسختانه ای در امور مالی در پیش گرفت و این سیاست بویژه برای سران قریش و رؤسای قبایل که از ثروتهای زمان عثمان بهره مند شده بودند، بسیار سنگین بود. حضرت در دومین روز حکومت خود چنین اعلام کرد:
«ای مردم، من یکی از شمایم، با هر یک از شما در حق و وظیفه برابرم، روش کارم همان سنت پیامبرتان بوده و دستور او را به کار خواهم بست، بدانید زمینهایی که عثمان به تیول بستگان خود در آورده و اموالی که بنا حق به این و آن بخشیده است، همه به بیت المال بازگردانده خواهد شد. بدرستی که حق را هیچ چیز باطل نمی کند، به خدا اگر چیزی از آن اموال بیابم که به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را برمی گردانم. همانا در عدل گشایشی است و آن که عدل بر او سخت باشد، ستم را سخت تر یابد.»
امام علیهالسلام تمام اموال و املاکی را که عثمان از بیت المال به یاران و خویشانش بخشیده بود، به بیت المال بازگرداند.
فضیل بن جعد نقل میکند که مهمترین عاملی که سبب شد عرب از حمایت علی علیهالسلام دست بردارد، مسائل مالی بود؛ زیرا امام علیهالسلام رؤسا و بزرگان را بر مردم عادی، و عرب را بر عجم برتری نمی داد. با رؤسا و بزرگان قبایل همانند پادشاهان و دیگر حاکمان رفتار نمی کرد و نمی کوشید از هر طریقی آنها را به خود مایل سازد، ولی معاویه برعکس این عمل میکرد و به همین دلیل، مردم علی علیهالسلام را رها کرده، به سوی معاویه میرفتند.
روزی بزرگان بنی امیه فردی را نزد حضرت علی علیهالسلام فرستادند و پیام دادند: «یا ابوالحسن تو با هم ما به ستم رفتار کردی... اگر آنچه را که در زمان عثمان به دست آورده ایم به ما واگذاری، با تو بیعت خواهیم کرد.» ولی امام علیهالسلام این کار را نکرد و هم اینان در مقابل امام علیهالسلام دست به شمشیر بردند و با او جنگیدند.
شدت عدالت حضرت علی علیهالسلام در مسائل مالی، و رشوه دادن های بی حد و حساب معاویه و در نتیجه گرایش سران قبایل به سوی معاویه به اندازه ای بالا گرفت که گروهی از یاران نزدیک امام علیهالسلام به او گفتند: یا امیرالمؤمنین! اشراف عرب و قریش را بر مولی و عرب برتری بده و از این اموال به آنان و کسانی که بیم مخالفت و گریز به سوی معاویه میرود عطا کن، چرا که اصل حکومت در خطر است.
حضرت در پاسخ فرمودند
«مرا فرمان میدهید تا پیروزی را بجویم به ستم کردن دربار آن که والی اویم؟ به خدا که نپذیرم تا جهان سرآید و ستاره ای در آسمان پی ستاره ای برآید. اگر مال از آنِ من بود، همگان را برابر میداشتم- که چنین تقسیم سزاست- تا چه رسد که مال، مال خداست.»
حضرت علی علیهالسلام در تقسیم بیت المال نیز ذره ای از عدالت عدول نمی کرد. حضرت چند روز پس از خلافت فرمود:
«مردم!... از آدم ابوالبشر فرزندی به عنوان غلام یا کنیز متولد نگردید. تمام فرزندان او از روز نخست آزاده بودند، لکن امروز به خاطر جهات و مقتضیاتی... جمعی بنده و مملوک شما قرار گرفته اند، قدری از اموال که مربوط به مسلمین است نزد من جمع شده، باید در میان شما از سیاه پوست و سفید پوست، بردگان و آزادگان، به طور مساوی تقسیم شود.»
سپس امام علیهالسلام به هر نفر سه دینار داد. مردی از انصار اعتراض کرده، گفت: یا علی، این غلام را من دیروز آزاد کرده ام. آیا سهم مرا با او به یک اندازه میدهی؟
حضرت پاسخ داد من در کتاب خدا دقت کردم؛ تفاوتی بین فرزندان اسماعیل که کنیززاده بودند و فرزندان اسحاق که آزاد بودند، ندیدم.
روزی طلحه و زبیر اعتراض کردند که عمر در تقسیم بیت المال با ما این گونه رفتار نمی کرد.
حضرت فرمود: آیا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیت المال ر امساوی تقسیم نمی کرد؟
گفتند: بلی.
فرمود: شیو پیامبر سزاوارتر به پیروی است یا شیو عمر؟
گفتند؟ شیو رسول الله، ولی ما دارای سوابق هستیم و در راه اسلام رنج و مشقت فراوانی تحمل کرده ایم و از نزدیکان پیامبریم.
حضرت فرمود: سابق شما بیشتر است یا من؟
گفتند: سابق تو یا علی.
حضرت فرمود: آیا شما بیشتر در راه اسلام رنج بردید یا من؟
گفتند: تو یا علی.
حضرت فرمود: آیا نزدیکی شما به پیامبر بیشتر است یا نزدیکی من؟
گفتند: تو یا علی.
امام علیهالسلام فرمود: به خدا قسم من و این اجیرم، مساوی هستیم.
اگر چه ما فقط به چند نمونه از رفتارهای عادلان حضرت علی علیهالسلام در امور مالی اشاره کردیم، ولی مشابه این گونه رفتارها در سیر امام علیهالسلام بوفور دیده میشود. آنچه مسلم است هیچ گاه امام علیهالسلام بیت المال و اموال شخصی خود را برای تحکیم پایههای قدرتش به کار نبرد و هیچ گاه به خاطر جذب افراد به سوی خود، مالی به آنان نبخشید و در تمام رفتارهای خود فقط به آنچه عدالت ایجاب میکرد، عمل مینمود.
در پایان این بحث، اگر چه قصد پرداختن به دیدگاههای اقتصادی امام علی علیهالسلام را نداریم، ولی به طور گذرا به دیدگاه آن حضرت در مورد شکاف طبقاتی در جامعه اشاره میکنیم.
حضرت علی علیهالسلام معتقد بودند وجود شکاف طبقاتی در جامعه و پیدا شدن دو گروه فقیر و غنی، نتیج مهجور ماندن عدالت و وجود ظلم و ستم است. فرقی نمی کند که این ستم مستقیم و بی واسطه باشد- که کمتر اتفاق میافتد- یا غیر مستقیم و با واسطه باشد که به سبب پیچیده شدن نظامهای اقتصادی و تجاری جامعه صورت میپذیرد. امام علیهالسلام این اصل را به صورت یک معادله بیان میفرمایند:
«هیچ ثروت انبوهی ندیدم مگر آن که در کنار آن، حقی ضایع شده بود.»
حضرت در جای دیگر میفرمایند:
«خدای سبحان روزیِ درویشان [فقرا] را در مالهای توانگران واجب داشته، پس درویشی گرسنه نماند جز که توانگری از حق او خود را به نوایی رساند.»
احتمالاً کلم «واجب» در این عبارت، واجب فقهی نیست که خود فرد موظف باشد به آن عمل کند؛ چرا که توانگری حق دیگری را پایمال نموده و در نتیجه بی عدالتی و ستمی صورت گرفته است، و مهمترین هدف حکومت از دیدگاه امام علی علیهالسلام احقاق حق، اجرای عدالت و از بین بردن ستم است. همچنین امام علیهالسلام بصراحت انگیز خود را از قبول حکومت را عهد و پیمانی میداند که خدا از علما و دانایان گرفته است که سیری ظالم و گرسنگی مظلوم را برنتابند. در نتیجه بر حکومت اسلامی، علما و دانایان جامعه و هر کس دیگری که توان دارد، لازم است که احقاق حق کرده، بی عدالتی ر ااز بین ببرند و حقوق پایمال شد مردم مظلوم را به آنان برگردانند. این فرمایش امام علی علیهالسلام یکی از مصادیق احقاق حق است.
رهبران و نخبگان سیاسی یک جامعه مهمترین نقش را در پایه گذاری یک نظام سیاسی مبتنی بر عدالت و هدایت و ادار آن مجموعه خواهند داشت. طبیعی است رهبرانی از عهد این امر مهم برمی آیند که خود متصف به عدالت باشند و نخستین شرط آن، این است که خود لایق و شایست مسؤولیتی که به عهده گرفته اند باشند. در مرحل بعد، نخبگان سیاسی باید دارای ویژگیهایی باشند که ابعاد و زوایای شخصیت آنان ر ابر طبق عدالت شکل داده باشد. در ادام بخث، این ویژگیها را به دو بخش تقسیم کرده، به برخی از آنها اشاره مینماییم.
از ویژگیهای مهم رهبران سیاسی عادل از دیدگاه حضرت علی علیهالسلام این است که هواهای نفسانی خود را سرکوب کرده، به مراحل بالایی از تکامل و خود سازی رسیده باشند. از مصادیق سرکوبی هوای نفس این است که رهبران جامعه هر چیزی را برای خود نمی پسندند برای مردم نیز نپسندند و آنچه را خدا بر آنها واجب فرموده، عمل نمایند.
ویژگی دیگر رهبران عادل، حق محوری و حق گرایی آنهاست. به عقید حضرت علی علیهالسلام رهبران جامعه باید سخن حق را از هر که بود بپذیرند و حق را در رفتار با هم افراد و حتی دوستان، خویشاوندان و اطرافیان- که کار بسیار مشکلی است- معیار و ملاک قرار دهند.
امام علیهالسلام خطاب به حاکم مصر میفرماید:
«وحق را از آنِ هر که بود بر عهده دار، نزدیک یا دور. در این باره شکیبا باش و این شکیبایی را به حساب- خدا- بگذار، هرچند این رفتار با خویشاوندان و اطرافیانت بود و عاقبت آن را با هم دشواری که دارد چشم دار، که پایان آن پسندیده است- و سرانجامش فرخنده-»
طبیعی است اگر انسان بخواهد با همه براساس حق و عدالت رفتار کند، بسیاری از آنان بویژه بزرگان، متنفذّّان، صاحب منصبان، دانشمندان و... ممکن است رنجیده خاطر شوند و حتی در کار حاکم، اخلال ایجاد کنند. امام علیهالسلام با توجه به همین مطلب، دشواری عمل به حق را یادآور شده، به مالک سفارش میکند که آن را تحمل نماید، چرا که فرجام آن پسندیده خواهد بود. البته نکت مهم در مورد مدیران جامعه که امام علی علیهالسلام به آنان سفارش میکند در مورد دیگران بر اساس حق- عدالت- عمل کنند، این است که در مورد خودشان نیز به حق عمل نمایند و یکی از مصادیق عمل به حق در مورد خود، مبارزه با نفس و مهار کردن آن است تا از زیادت خواهی یا کم کاری دست بردارد:
«هرگز هیچ چیز تو را از حق بی نیاز نگرداند و از جمله حقها که بر توست این است که خود را بپایی و به انداز توانت در کار رعیت کوشش نمایی، که آنچه از این کار به دست میآری، بهتر است از آنچه بذل میداری.»
ویژگی دیگر نخبگان عادل، برابر دانستن خود با مردم در حقوق و زندگی اجتماعی است. به عقید حضرت علی علیهالسلام رهبران جامعه هیچ امتیاز ویژه ای- بجز در انجام وظیف اداری- بر مردم ندارند و امام علیهالسلام بارها به عناوین مختلف بر این نکته تأکید فرمودند. امام علیهالسلام در نام خود به حاکم مصر میفرمایند:
«و بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص داری که- بهره- هم مردم در آن یکسان است.»
در مورد زندگی مادی رهبران عادل نیز نظر امام علی علیهالسلام چنین است:
«[بدرستی] که خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندی، تنگدست را به هیجان نیارند و به طغیان واندارند.»
افزون بر ویژگیهای یاد شده، یک ویژگی بسیار مهم دیگر نیز که معیار عدالت رهبران است وجود دارد و شخصیت و حکومت حضرت علی علیهالسلام را از دیگر رهبران و حکومتها متمایز میسازد. این معیار به قدری شفاف، روشن و دقیق است که جای هیچ گونه چون و چرا و مصلحت بینی باقی نمی گذارد. حضرت علی علیهالسلام بصراحت اعلام میفرمایند:
«ای مردم! به خدا من شما را به طاعتی برنمی انگیزم جز که خود پیش از شما به گزاردن آن برمی خیزم و شما را از معصیتی باز نمی دارم جز آن که پیش از شما آن را فرو میگذارم.»
از ویژگیهای رهبران عادل فروتنی، نرمخویی و گشاده رویی در مقابل مردم است. امام علی علیهالسلام در نامههای فراوانی خطاب به استانداران و والیان خود به آنان سفارش میکند که با ملایمت و گشاده رویی با مردم برخورد کنند و حتی در نگاههای خود به مردم عدالت را پاس دارند:
«با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده رو، به یک چشم بنگر به همگان خواه به گوش چشم نگری و خواه خیره شوی به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند.»
سیاست رهبران عادل باید شفاف و زلال، و ابعاد و کمّ و کیف آن برای همگان روشن باشد- بجز در موارد امنیتی و نظامی- تا راه هرگونه خلاف و سوءاستفاده ای بسته شود و حاکمان، مردم را شاهد بر اعمال خود ببیند. اگر در مواردی نیز مردم به اشتباه گمان به ستم حاکم بردند، حاکم باید آشکارا مسائل را روشن کند و گمان اشتباه مردم را اصلاح نماید.
امام علیهالسلام خطاب به حاکم مصر میفرمایند:
«اگر رعیت [شهروندان] بر تو گمان ستم برد، عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانی شان درآر که بدین رفتار خود را به- عدالت- خوی داده باشی و با رعیت مدارا کرده و با عذری که میآوری بدانچه خواهی رسیده و آنان را به راه حق درآورده.»
یکی دیگر از مسائلی که حضرت علی علیهالسلام نسبت به آن حساسیتی خاص داشتند، رواج روحی تعریف و تمجید در میان نخبگان سیاسی و جامعه است. امام علیهالسلام در عمل، کوششهای فراوانی برای ریشه کن ساختن این خصلت مبذول فرمودند و تندترین برخوردها و عکس العمل ها را در مواجهه بااین گونه روحیات از خود نشان دادند. امام علیهالسلام رواج روحی تعریف و تمجید و تملّق گویی را از مهمترین آفاتی میدانست که حق و عدالت را در نظام سیاسی از مسیر خود منحرف میسازد و بیشترین ضربه و ضرر آن نیز متوجه رهبران سیاسی جامعه میشود.
حضرت خطاب به مالک میفرمایند:
«بپرهیز از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، که اینها از بهترین فرصتهای شیطان است تا بتازد و کردههای نیکوکاران را نابود سازد.»
روزی امام علی علیهالسلام در صفین مشغول سخنرانی بودند. مردی هنگام سخنرانی امام علیهالسلام بلند شد و حضرت را ستود و درود فراوان بر او فرستاد. حضرت در پاسخ فرمود:
«... و در دید مردم پارسا، زشت ترین خوی والیان این است که خواهند مردم آنان را دوستدار بزرگ منشی شمارند و کارهیشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند، و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنودن. و بسا مردم که ستایش را دوست دارند از آن پس که در کاری کوششی آرند، لیکن مرا به نیکی مستایید تا از عهد حقوقی که مانده است برآیم و واجبها که برگردنم باقی است ادا نمایم. پس با من چنان که با سرکشان گویند سخن مگویید و چونان که با تیز خویان کنند از من کناره مجویید و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید و نخواهم مرا بزرگ انگارید، چه آن کس که سخن حق بر او گران افتد و نمودن [نشان دادن] عدالت بر وی دشوار بود، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق یا رأی زدن [مشورت] در عدالت باز مایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»
آخرین بحث نخبگان عادل، به حقوق متقابل رهبران سیاسی و مردم اختصاص دارد که به طور فشرده به آن میپردازیم. حضرت علی علیهالسلام اعتقاد دارند که از جمله مهمترین حقوقی که خداوند متعال قرار داده، حقوق رهبران سیاسی و مردم بر یکدیگر است و رعایت آن بر هر کدام از دو طرف واجب میباشد. البته ابتدا مدیران جامعه باید به حقوق خود عمل کنند و سپس از مردم انتظار عمل به تعهداتشان را داشته باشند. به عقید حضرت علی علیهالسلام مهمترین نمود عدالت که میتواند شیراز باطنی جامعه را حفظ کرده و موجب احقاق حقوق و اجرای عدالت در زمینههای دیگر باشد، عمل به تعهدات متقابل رهبران و مردم از سوی آنان است. البته ما در این جا قصد ورود به بحث مصادیق عینی و کمّ و کیف این تعهّدات را نداریم، بلکه هدف ذکر اهمیت انجام این حقوق متقابل و لزوم عمل به آن است که بخش مهمی از عدالت سیاسی را تشکیل میدهد. اگر چه امام علیهالسلام خطبههای فراوانی در این باره دارند، ولی ما فقط به ذکر یکی از آنها بسنده میکنیم. امام علی علیهالسلام در ضمن یک خطب طولانی در صفین فرمودند:
«اما بعد، همانا خدا بر شما برای من حقی قرار داد، چون حکمرانی شما را برعهده ام نهاد، و شما را نیز حق است بر من همانند حق من که شما راست برگردن، پس حق فراختر چیزهاست که وصف آن گویند و مجال آن تنگ اگر خواهند از یکدیگر انصاف جویند...
و بزرگترین حقها که خدایش واجب کرده است، حق والی بر رعیت است و حق رعیت بر والی، که خدای سبحان آن را واجب نمود و حق هر یک را به عهد دیگری واگذار فرمود، و آن را موجب برقراری پیوند آنان کرد و ارجمندی دین ایشان. پس حال رعیت نیکو نگردد جز آن گاه که والیان نیکو رفتار باشند و والیان نیکو رفتار نگرند جز آن گاه که رعیت درستکار باشند. پس چون رعیت حق والی را بگزارد و والی حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگمقدرا شود و راههای دین پدیدار و نشانههای عدالت برجا و سنت چنان که باید اجرا. پس کار زمانه آراسته گردد و طمع در پایداری دولت پیوسته و چشم از دشمنان بسته، و اگر رعیت بر والی چیره شود یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار گردد و نشانههای جور آشکار، و تبهکاری در دین بسیار، راه گشاده سنت [قانون] را رها کنند و کار از روی هوی کنند و احکام فروگذار شود و بیماری جانها بسیار، و بیمی نکنند که حقی بزرگ فرونهاده شود و یا باطلی سترگ انجام داده، آن گاه نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگمقدار، و تاوان فروان بر گردن بندگان از پروردگار.»
در اندیشههای سیاسی امام علی علیهالسلام در مورد عدالت، نظام سیاسی و رهبران جامعه محور بحث میباشند و نقش اصلی را در اجرای آن ایفا مینمایند. نقش مردم در احقاق حق و اجرای عدالت به مراتب کمتر از این دو بوده، فقط برای یاری رهبران در اجرای عدالت معنا و مصداق پیدا میکند. البته نیاز نخبگان سیاسی به کمک مردم برای اجرای عدالت نیز بیشتر ناشی از شرایط آن زمان بوده که رهبران، نیروی نظامی و قوای قهری منسجمی در اختیار نداشتند و به دلیل محدود و ساده بودن نظام سیاسی، مردم عادی بشدت تأثیر گذار بودند. در دنیای امروز اگر چه این شرایط وجود ندارد، ولی باز هم نمی توان از نقش مردم در احقاق حق و اجرای عدالت غافل ماند. امام علی علیهالسلام برای برانگیختن مردم به حق و عدالت میفرمود:
«خدا بیامرزد کسی را که حقی ببیند و یاری آن کند و یا ستمی ببیند و آن را بازگرداند و خداوند حق را یاور بود تا حق را بدو برساند.»
ولی امام علیهالسلام در صحنههای عملی اجرای حق و عدالت، که بیشتر به یاری مردم نیاز داشت، خطاب به آنان فرمود:
«ای مردم! مرا برکار خود یار باشید و فرمانم را پذیرفتار، به خدا سوگند که داد ستمدیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به ناخواه او تا به آبشخور حق کشانم.»
چنین قاطعیتی در اجرای حق و عدالت و مبارزه با ستمگر، میتواند یک نظام سیاسی مبتنی بر عدالت، و جامع عادلانه ای ایجاد کند که در سای آن، بشر بتواند به تمام استعدادهای نهفت خود دست یابد و بهترین الگوی حکومتی را از خود باقی گذارد. اما گروهی که منافع خود را در خطر میبینند و اجرای عدالت را به ضرر خود میپندارند، بشدت از آن میگریزد. امام علیهالسلام در مورد این گروه فرمود:
«عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش کشیدند و دانستند مردم برابر عدالت در حق یکسانند، پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند. دور بُوَند دور از رحمت خدا، به خدا آنان از ستمی نگریختند و به عدالت نرسیدند.»
بدین سان اجرای عدالت به مردمی عدالتخواه و تشن راه عدالت نیاز دارد تا رهبری را که اجرای عدالتش منوط به یاری مردم است، یاری نمایند. البته امام علیهالسلام در نظام سیاسی و در سطح رهبران جامعه عدالت را ایجاد کرده بود، ولی اینها فقط وسیله ای برای اجرای عدالت در جامعه بود که به کمک مردم نیاز داشت، ولی مردم نیز آن قدر در این راه سست و بی تفاوت بودند که امام علیهالسلام خطاب به آنها فرمود:
«ای مردم رنگارنگ، با دلهای پریشان و ناهماهنگ، تن هاشان عیان، خردهاشان از آنان نهان، در شناخت حق شما را میپرورانم، همچون دایه ای مهربان و شما از حق میرمید چون بزغالکان از شیر غران. هیهات که به یاری شما تاریکی را از چهر عدالت بزدایم و کجی را که در حق راه یافته، راست نمایم.»
امام علی علیهالسلام به تمام تعهدات و وظایف خود به عنوان رهبر جامعه عمل نمود، عادلانه ترین نظام سیاسی را پایه گذاری کرد و ذرّه ای از دایر عدالت خارج نشد و برخلاف عدالت، کوچکترین قدمی برای حفظ قدرت و حکومت خود- که بُعد دنیوی داشت- برنداشت، ولی مردمان همچنان بی تفاوت و غرق در آداب و عادات جاهلیّت خود بودند. امام علیهالسلام در اواخر حکومت خود فرمود:
«اگر پیش از من، رعیت از ستم فرمانروایان مینالید، امروز من از ستم رعیت خود مینالم، گویی من پیروم و آنان پیشوا، من محکومم و آنها فرمانروا.»
از دیدگاه حضرت علی علیهالسلام مهمترین بُعد عدالت، تبلور آن در نظامهای سیاسی اجتماعی است و عدالت در زمینههای دیگر مثل عدالت فردی، فرع بر آن محسوب میگردد. به عبارت دیگر، مهمترین فلسف عدالت، پیاده کردن آن در حوزههای مختلف اجتماع و نظامهای سیاسی میباشد. از طرف دیگر، مهمترین کار ویژ نظامهای سیاسی، اجرای عدالت در اجزا و عناصر مختلف اجتماع است. هیچ چیزی به انداز عدالت در حکومت و نظامهای سیاسی اجتماعی اهمیت ندارد. عدالت ایجاب مینماید که نظام سیاسی (به معنی سیستم) براساس مجموعه ای از قواعد و اصول که مبتنی بر عدالت هستند، اجزا و ارگانهای مختلف خود را تنظیم کند و به کار بپردازد. یک نظام سیاسی باید در چهار زمینه براساس عدالت عمل کند:
اول، در حوز مدیریت که باید از بالا تا پایین، شایسته ترین افراد متصدی امور باشند، به گونه ای که بهتر از آن ممکن نباشد، و عملکرد هرکدام دقیقاً ارزیابی شود و مورد تشویق یا تنبیه قرار گیرند.
دوم، در هدف و جهت نظام سیاسی که باید بر مبنای احقاق حق، امحای باطل و اجرای عدالت در جامعه باشد و تا نظام سیاسی ار درون خود مبتنی بر عدالت نباشد، نمی تواند به این امر مهم اهتمام ورزد.
سوم، عمل به عدالت در اجرای حدود و قوانین است که برای تمام مردم یکسان باشد و پست، مقام، طبق، لباس و ... هیچ تأثیری در اجرای احکام و حدود الهی [قانون] نداشته باشد و حتی یک اقلیت مذهبی بتواند در دادگاه به حکم قانون بر رهبر کشور اقام دعوی نموده، حاکم شود.
چهارم، در زمین امور مالی و توزیع ثروت ملی که اولاً کوچکترین اسراف و حیف و میلی صورت نگیرد و ثانیاً تمام مردم کشور به طور عادلانه و متناسب، از امکانات رفاهی و ثروت ملی برخوردار گردند. پس از نظام سیاسی که نخبگان نیز به معنای اعم در آن جای میگیرند، خود نخبگان به معنای اخص باید ابتدا در بُعد شخصی و فردی و سپس در برخورد با مردم ویژگیهای داشته باشند که عدالت ایجاب مینماید و ذکر آنها گذشت.
نکت آخر، نقش مردم در اجرای عدالت سیاسی است که اگر آنان خواهان عدالت و یاری گر آن نباشند، پیاده کردن آن امری دشوار به نظر میرسد.