از جمله اوصاف بندگان شایسته خدای متعالی، عدم وابستگی به شهوات و لذایذ مادی زودگذر دنیایی است.
امام علی علیه السلام ،
شهوت را به پیراهن تشبیه کردهاند و پرداختن به شهوات را بسان پوشیدن آن دانستهاند؛ و سپس در وصف دوستان برگزیده خداوند فرموده اند:
«پیراهن شهوت را از تن به در آوردهاند.»
بر گرفته از بیانات حضرت آیت الله مصباح یزدی
آنچه در آموزه های دینی نکوهیده شده است نه اصل بهره گیری از شهوات و لذایذ مادی، بلکه دوستی، وابستگی و هدف قرار گرفتن آنهاست. اصل بهرهگیری از شهوات و لذات مادی و دنیوی و... توسط مؤمنان و آن را مقدمه سعادت، کمال و تعالی خویش قرار دادن، امری شایسته و پسندیده است.
امام علی علیهالسلام در این عبارت نورانی، شهوت را به پیراهن تشبیه کردهاند و پرداختن به شهوات را بسان پوشیدن آن دانستهاند؛ و سپس در وصف دوستان برگزیده خداوند فرمودهاند: «پیراهن شهوت را از تن به در آوردهاند.»
اصل تمایل و میل، که در معنای لغوی شهوت نهفته است، امری طبیعی و تکوینی است که خداوند در نهاد انسان
قرار داده است. بر این اساس، وقتی نیاز گرسنگی در ما پدید میآید، میل و اشتها به غذا رخ مینمایاند. با این وصف تمایل و میل داشتن، خودبهخود، در قلمرو اخلاق قرار نمیگیرد و به «خوب» یا «بد» اخلاقی متصف نمیشود و ارزش یا ضد ارزش به شمار نمیآید. همانگونه که میل و تمایل داشتن در دنیا، امری تکوینی برای انسان به شمار میآید.
در بهشت نیز میل به لذتها و نعمتهای بهشتی مطرح است.
خداوند در اینباره میفرماید: «وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛1و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید هست و شما در آن جاودانید.
عرف، اغلب شهوت را درباره غرایز و امیال جسمانی، نظیر غریزه جنسی و میل به غذا به کار میبرد، و از این واژه برای تعبیر از امیال معنوی، نظیر میل به مناجات با خدا، استفاده نمیکند و مثلاً نمیگوید «شهوت مناجات». در این کاربرد، شهوت و میل در قلمرو اخلاق قرار میگیرد و بر حسب متعلق و انگیزه و محرک آن، میتواند ارزش یا ضدارزش به شمار آید.
در پنج آیه قرآن، واژه «شهوت» و جمع آن «شهوات» در موارد نکوهیده به کار رفته است:
1. «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاء»؛2 هر آینه شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمیآمیزید.
2. همین عبارت تنها با اضافه همزه استفهام در آغاز آن و در قالب جملهای استفهامی در آیه 55 سوره نمل تکرار شده است.
3. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»؛3دوستی خواستنیها[ی گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزار[ها ]برای مردم آراسته شده است، [لیکن] اینها برخورداری زندگی این جهانی است، و سرانجام نیک نزد خداست.
وقتی انسان گرسنه شود و نیاز به غذا در او پدید آید، به صورتطبیعی و غریزی، میل به غذا برای رفع گرسنگی در او پدید میآید. همچنین وقتی نیاز جنسی یا سایر نیازها در انسان برانگیخته میشود، غریزه خاصی وی را به سوی آن نیازها میکشاند.
به دیگر سخن، تمایل به لذتهای دنیوی، خود نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چون زمینه تأمین نیازهای ضروری دنیوی را فراهم میآورد و موجب فراهم آمدن امکان تداوم حیات، سلامتی، آمادگی برای انجام تکالیف الهی و دستیابی به مقصد اصلی میشود، پسندیده و ارزشمند است.
آنچه مهم و مورد نظر خداوند است، ترجیح ندادن لذتهای زوالپذیر دنیا بر لذتهای پایدار آخرت است.
4. خداوند پس از بیان ویژگیهای متعالی انبیا و اولیای خویش میفرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّا»؛4نگاه از پی ایشان جانشینان بد و ناشایستهای آمدند که نماز را فرو گذاشتند (در آن سهلانگاری کردند) و از خواستنیها [و خواهشهای دل] پیروی کردند، پس به زودی [سزای] گمراهی خود را ببینند.
بر اساس سخن خداوند، دو نسل از پی هم و با ویژگیهای کاملاً متفاوت در زمین زندگی کردهاند: نسل اول، انبیا و اولیای خاص الهی بودند که به مناجات با خدا و عبادت او عشق میورزیدند و چنان جذبه انس با معبود و شنیدن کلام او آنان را به وجد میآورد که با شنیدن سخنان خداوند، اشک از چشمانشان جاری میشد و به سجده میافتادند.
اما نسل دوم از معنویات و کمالات والای انسانی بیبهره، و به زشتیها و پلیدیها آلوده بودند.
خداوند از شمار ویژگیهای ناپسند این نسل، بر دو ویژگی تأکید میورزد: یکی بیاعتنایی به نماز و مناجات با خداوند، و دیگری پیروی از خواهشهای دل. بین این دو حالت و دو ویژگی تلازم و ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. هر قدر توجه انسان به شهوات و خواهشهای دل بیشتر شود، بیاعتنایی او به نماز و مناجات با خدا افزون میگردد و از نشاط او برای عبادت کاسته میشود.
در مقابل، هر قدر از شهوات و خواهشهای دل دور شود، آمادگی او برای درک مناجات با خدا و پرداختن به عبادت بیشتر میگردد. فرجام آن دو ویژگی ناپسند، گمراهی و بیبهره گشتن از هدایت خداوند است. شخص گمراه و اسیر وسوسههای شیطان، دیوانهوار به رفتاری دست میزند که با منطق عقل قابل توجیه نیست.
5.«وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیما»؛5 و خدا میخواهد که [به مهر و بخشایش خویش] بر شما بازگردد [و شما را از کارهای ناپسند توبه دهد] و کسانی که از خواستنیها [و آروزهای دل ]پیروی میکنند میخواهند که به کجروی و لغزش بزرگ افتید.
مراد حضرت از اینکه بندگان محبوب و شایسته خدا پیراهن شهوات را از تن درآوردهاند، این است که دلبستگی و تعلّقخاطر به لذتهای دنیا به مثابه پیراهنی است که شیطان بر تن انسان میپوشاند و مادام که انسان تحت تأثیر وسوسههای شیطانی است، این پیراهن از تن او بیرون نمیآید و توجه به دنیا و لذتهای آن پیوسته فکر و ذهن وی را به خود مشغول میدارد. پس آنچه نکوهیده است، دلبستگی به لذتهای دنیاست و اولیای خدا چون از حقیقت دنیا و لذتهای آن آگاهند، بدان دل نمیسپارند.
کسی که به شهوات و لذتهای دنیا دلبستگی ندارد و خود را اسیر آنها قرار نداده است، در حدی که عقل لازم میداند و شرع برای او تجویز کرده است، از نعمتها و لذتهای دنیا بهره میبرد و خود را فارغ از غم و اهتمام به دنیا ساخته است. به جرئت میتوان گفت که ریشه و خاستگاه همه ناراحتیها، غصهها و افسردگیها در اغلب افراد، بیبهرگی یا محروم گشتن از لذتها و نعمتهای دنیوی است.
انسان نمیباید فریفته دنیا شود و تمام همّ و غمّ خویش را صرف رسیدن به لذتهای آن کند. بیشک دلبستگی به دنیا و توجه افراطی به شهوات و لذتهای آن انسان را حقیر و خوار میسازد، و بالاتر از آن، انسان را از خدا دور میسازد؛ زیرا هر قدر لذتجویی و توجه به شهوات بیشتر شود، از ارتباط انسان با خدا و توجه و اهتمام او به آخرت کاسته میگردد.
خداوند متعال در شب معراج به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهمیفرماید: «یَا أَحْمَدُ، اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّا وَاحِدا فَاجْعَلْ لِسَانَکَ لِسَانا وَاحِدا وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَیّا لَا تَغْفُلْ أَبَدا مَنْ یَغْفُلُ لا أُبِاَلی بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ»؛6ای احمد، همّ و غمّت را متوجه یک چیز ساز و زبانت را یکسان قرار بده؛ بدنت را زنده بدار و هرگز غافل مباش. کسی که از من غافل گردد، برایم مهم نیست که به کدام وادی هلاکت در افتد.
و همّ و غمّ دنیا برای او بیارزش است. او دل را از این امور تهی ساخته است؛ چون آنها را مانع رسیدن به مقصد نهایی خود میداند.