شیطان و عوامل ضد الهى و انسانى براى دست یافتن به انسان و از دست گرفتن سرمایههاى معنوى او و نابود ساختن قوا و استعدادهاى الهىاش و زیر صفر بردن اعتبار و ارزش خدایىاش، راههاى گوناگون دارند که خود انسان علت باز بودن آن راههاست که با توفیق حضرت محبوب و رعایت قواعد الهیه راههاى نفوذ دشمنان دیرینه سد خواهد شد.
راستى! نسبت به خود آسوده نباشید و از شرور و فتن و علل اغوا و وسوسه غافل نباشید که تا زندهاید خطر بر شما نزدیک است و بر شماست که همیشه در حالت دفع خطر باشید، راه دفع تمام خطرات ابلیسى و شیطانى و طاغوتى پناه بردن به خداست که اگر عملًا پناه ببرید از خطر در امان خواهید بود، گفتن «اعوذ باللّه» و اینگونه استعاذه را چندان قدرتى و کمالى نیست، استعاذه حقیقى آن است که هر در ورود آن دیو و طریق اغوا و اضلال او بازشناسى و از هر راه که قصد تو کند سر راه در وى دربندى.
شیطان و عوامل ضد الهى و انسانى براى دست یافتن به انسان و از دست گرفتن سرمایههاى معنوى او و نابود ساختن قوا و استعدادهاى الهىاش و زیر صفر بردن اعتبار و ارزش خدایىاش، راههاى گوناگون دارند که خود انسان علت باز بودن آن راههاست که با توفیق حضرت محبوب و رعایت قواعد الهیه راههاى نفوذ دشمنان دیرینه سد خواهد شد.
راستى! نسبت به خود آسوده نباشید و از شرور و فتن و علل اغوا و وسوسه غافل نباشید که تا زندهاید خطر بر شما نزدیک است و بر شماست که همیشه در حالت دفع خطر باشید، راه دفع تمام خطرات ابلیسى و شیطانى و طاغوتى پناه بردن به خداست که اگر عملًا پناه ببرید از خطر در امان خواهید بود، گفتن «اعوذ باللّه» و اینگونه استعاذه را چندان قدرتى و کمالى نیست، استعاذه حقیقى آن است که هر در ورود آن دیو و طریق اغوا و اضلال او بازشناسى و از هر راه که قصد تو کند سر راه در وى دربندى.
ارباب مجاهده که عنان اختیار از دست این مکار بردهاند، فرمودهاند که او از ده باب درمىآید.
1- از باب حرص و آن را به قناعت مىتوان بست و کریمه:
[وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها] «1»
و هیچ جنبدهاى در زمین نیست مگر اینکه روزىِ او برخداست.
2- از باب طول امل درمىآید و آن را به خوف از موت مىتوان مسدود کرد و التجا به کریمه:
[کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ] «2»
هر کسى مرگ را مىچشد و بدون تردید روز قیامت پاداشهایتان به طور کامل به شما داده مىشود. پس هر که را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلماً کامیاب شده است و زندگى این دنیا جز کالاى فریبنده نیست.
3- از ممر طلب راحت و نعمت در مىآید و آن را به زوال نعمت و یاد کردن صعوبت و سختى حساب مقابله مىتوان کرد و تأدیب او به وعید؟
[ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ] «3».
بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادى و زودگذر] کامرانى کنند، و آرزوها، سرگرمشان نماید؛ سپس [حقّانیّت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهمید.
عبور او از راه حسد است، آن را به رضا دادن به قسمت الهى و عدل در حکم او باید مقابله نمود و استدلال به آیات شریفه سى و دوم تا سى و نهم سوره مبارکه زخرف باید نمود آنجا که مىفرماید: آیا آنان که راضى از اوضاع عادلانه جهان نیستند، باید رحمت و عنایت خداى را تقسیم کنند! در صورتى که ما خود معاش حیات و روزى آنان را در دنیا تقسیم کردهایم و بعضى را بر بعض دیگر به انواع عنایات برترى داده تا با کمکگیرى از یک دیگر چرخ زندگى بگردد و رحمت الهى از آنچه جمع مىکنند بهتر است
اینان را به خورد و خواب طبیعى و لذات حیوانى واگذار تا آمال و اوهام دنیایى آنان را غافل کند پس زود است که نتیجه کامرایى بیهوده و بىثمر خویش را بیابند.
4- از ممر عجب و خودبینى در مىآید و آن راه را به خوف از عاقبت مسدود باید ساخت و تقویت از آیات:
[یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ* فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ* خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ* وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ] «4».
روزى که چون فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمىگوید؛ پس برخى تیرهبخت و برخى نیکبختاند.* اما تیرهبختان [که خود سبب تیرهبختى خود بودهاند] در آتشاند، براى آنان در آنجا نالههاى حسرتبار و عربده و فریاد است.* در آن تا آسمانها و زمین پابرجاست جاودانهاند، مگر آنچه را که مشیّت پروردگارت اقتضا کرده است؛ بىتردید پروردگارت هر چه را اراده مىکند، انجام مىدهد.* اما نیکبختان [که به توفیق و رحمت خدا سعادت یافتهاند] تا آسمانها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانهاند مگر آنچه را مشیّت پروردگارت اقتضا کرده، [بهشت] عطایى قطع ناشدنى و بىپایان است.
5- دخل و تصرف وى از ممر استخفاف برادران مۆمن است، آن را به رعایت حرمت و مبادرت ایشان قلع باید نمود.
6- عبور او از راه حسد است، آن را به رضا دادن به قسمت الهى و عدل در حکم او باید مقابله نمود و استدلال به آیات شریفه سى و دوم تا سى و نهم سوره مبارکه زخرف باید نمود آنجا که مىفرماید:
آیا آنان که راضى از اوضاع عادلانه جهان نیستند، باید رحمت و عنایت خداى را تقسیم کنند! در صورتى که ما خود معاش حیات و روزى آنان را در دنیا تقسیم کردهایم و بعضى را بر بعض دیگر به انواع عنایات برترى داده تا با کمکگیرى از یک دیگر چرخ زندگى بگردد و رحمت الهى از آنچه جمع مىکنند بهتر است.
مردم یک نوع و یک رشته و امتند، چند روزى در این دنیا هستند و به اندازه معیشت در اختیار آنهاست، اگر نه این بود که مردم یک امتند، ما آنان که به حق کافر مىشدند، «از پستى دنیا و بىقدرى آن به مال فراوان» سقف خانههایشان را از نقره خام قرار مىدادیم و چندین طبقه که با نردبان بر سقف بام روند.
و نیز بر منازلشان درهاى بسیار (کنایه از وسعت خانه) و تختها که بر آن تکیه زنند و عماراتشان را به زر و زیور مىآراستیم ولى اینها همه متاع پست و فانى دنیاست، اگر داراى ارزش بود بر آنان آن مىکردیم که گفتیم:
هر کس از یاد خدا رخ برتابد شیطان را برانگیزیم که یار و همنشین او باشد.
آرى، تمام متاع دنیا در نزد خدا بىارزش است، اگر همه آن هم بر فرض نزد یک نفر باشد، ارزش حسد ورزیدن و اینکه شیطان همنشین دل انسان گردد، ندارد.
شیاطین، مردم را از راه خدا بازدارند و به گمراهى افکنند و آنان پندارند که به راه درست مىروند.
تا زمانى که از دنیا به سوى ما باز آیند، آن گاه با حسرت گوید: اى کاش میان من و آن شیطان فاصلهاى به دورى مشرق و مغرب بود که او براى من همنشین و یار بسیار بدى بود.
آن روز حسرت و پشیمانى براى شما سودى ندارد؛ زیرا در دنیا از حدود الهى تجاوز کردید و امروز با شیاطین در عذاب دوزخ شریک هستید.
7- از راه ریا و سمعه و طلب خودنمایى در مىآید و آن طریق را به اخلاص در اعمال باید گرفت و اعتماد بر کریمه:
[وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً] «5»
و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند.
براى اهل هوش و بصیرت چه در وقت قرائت قرآن و چه در غیر وقت قرائت، بستن راههاى مدخل آن غاوى مغوى به تذکار آیات قرآنى و مواعظ سبحانى با توفیق ربانى سهل است
8- از راه بخل در مىآید، دل را به فناى: ما فى ایْدِى النَّاسِ یَنْفَدُ «6».
قرار باید داد و به بقاى:
[ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ] «7»
آنچه [از پاداش و ثواب] نزد خداست، باقى مىماند.
اقرار باید کرد.
9- کبر و آن را بقوت بازوى تواضع مسدود باید ساخت و به حکم:
[إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ] «8»
بىتردید گرامىترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.
بزرگى و کرامت را در تقوا باید دانست.
10- آمد و شد او از راه طمع است، پس دست طمع از خلق کوتاه باید ساخت و روى همت بر خزانه کرم نامتناهى الهى باید آورد و آیت عالى رایت،
[وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ] «9»
و هر که از خدا پروا کند، خدا براى او راه بیرون شدن [از مشکلات و تنگناها را] قرار مىدهد.* و او را از جایى که گمان نمىبرد روزى مىدهد.
را بدرقه راه و اعتماد کار خود ساخت.
حاصل آنکه: از براى اهل هوش و بصیرت چه در وقت قرائت قرآن و چه در غیر وقت قرائت، بستن راههاى مدخل آن غاوى مغوى به تذکار آیات قرآنى و مواعظ سبحانى با توفیق ربانى سهل است.