قرآن مبین
قرآن مبین

قرآن مبین

نگاه قرآن به اخلاق

از آنجا که تکامل اخلاق ریشه همه اصلاحات اجتماعى و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده‏هاى ناهنجار است ، لذا تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق نیز مهمترین هدفى بوده  که ادیان آسمانى بر آن تکیه کرده اند. 


اخلاق

(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا*وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا)

بى‏تردید کسى که نفس را [از آلودگى پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. *و کسى که آن را [به آلودگى‏ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق‏] نومید شد.(شمس 9-10)

 

از آنجا که تکامل اخلاق ریشه همه اصلاحات اجتماعى و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده‏هاى ناهنجار است ، لذا تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق نیز مهمترین هدفى بوده  که ادیان آسمانى بر آن تکیه کرده اند. 


اخلاق

(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا*وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا)

بى‏تردید کسى که نفس را [از آلودگى پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. *و کسى که آن را [به آلودگى‏ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق‏] نومید شد.(شمس 9-10)

 

تاریخچه علم اخلاق

بى‏شک بحث هاى اخلاقى از زمانى که انسان گام بر روى زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهاى اخلاقى آشنا ساخت‏بلکه خداوند از همان زمانى که او را آفرید و ساکن بهشت‏ساخت مسائل اخلاقى را با اوامر و نواهى‏اش به او آموخت.

سایر پیامبران الهى نیز یکى پس از دیگرى به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبت‏به حضرت مسیح علیه السلام رسید که بخش عظیمى از دستوراتش را مباحث اخلاقى تشکیل مى‏دهد، و همه پیروان و علاقه‏مندان او، وى را به عنوان معلم بزرگ اخلاق مى‏شناسند.

اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود که با شعار (إِنَّمَا بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ‏) مبعوث شد (مکارم الاخلاق_ص9) و خداوند درباره خود او فرموده است: (و انک لعلى خلق عظیم) اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است.(القلم _4)

از آنجا که تکامل اخلاق ریشه همه اصلاحات اجتماعى و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده‏هاى ناهنجار است، لذا تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق نیز مهمترین هدفى بوده  که ادیان آسمانى بر آن تکیه کرده اند. 

و همانگونه که می دانید یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است . چرا که هدف اصلى علم اخلاق را تزکیه نفوس و تربیت انسانها تشکیل مى‏دهد.

ما مسلمانان منبع عظیمى مثل قرآن مجید و روایات اهلبیت عصمت علیهم السلام در دست داریم که مملو از بحثهاى عمیق اخلاقى است ، به گونه ای که شاید یکی از مهمترین مباحث قرآنى همین مبحث اخلاق باشد .چرا که این هدف همه انبیای الهی بوده است

(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُۆْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین‏)

یقیناً خدا بر مۆمنان منّت نهاد که در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى‏خواند و [از آلودگى‏هاى فکرى و روحى‏] پاکشان مى‏کند، و کتاب و حکمت به آنان مى‏آموزد، و به راستى که آنان پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.(آل عمران_164)

در این آیه می بینیم که بعثت پیامبرى که مربى اخلاقى و معلم کتاب و حکمت است ‏به عنوان منتى بزرگ و نعمتى عظیم از ناحیه خداوند شمرده است که این خود دلیل براهمیت اخلاق است.

مساله اخلاق در هر برهه از زمان، از اهمیت فوق‏العاده‏اى برخوردار بوده است که البته این مساله در عصر و زمان ما اهمیت ویژه‏اى دارد . 

چرا که در گذشته اگر براى تهیه مقدمات بسیارى از مفاسد اخلاقى، هزینه‏ها و زحمت ها لازم بود، ولی الان می بینیم که با پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه کس قرار گرفته است. 

علوم شیطانى و راهکارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتبه ای رسیده است که بعضی ها اخلاق را انکار کرده یا غیر ضرورى می دانند و لذا می بینیم که در قالب آزادی های غیر انسانی و به دور از اخلاق ، دست به کارهایی می زنند که انسان نامیدن آنها شرم آور است .

تهذیب

امام علی علیه السلام می فرمایند

اگر ما امید و ایمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابى نمى‏داشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برویم، چرا که آنها راهنماى نجات و پیروزى و موفقیت هستند.(مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‏11 ؛ ص193)

لذا به خاطر  چنین شرایطى است که  توجه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق، در زمان حاضر از هر زمانى ضرورى‏تر به نظر مى‏رسد.

خوشبختانه ما مسلمانان منبع عظیمى مثل قرآن مجید و روایات اهلبیت عصمت علیهم السلام در دست داریم که مملو از بحث هاى عمیق اخلاقى است، به گونه ای که شاید یکی از مهمترین مباحث قرآنى همین مبحث اخلاق باشد؛ چرا که این هدف همه انبیای الهی بوده است.

اخلاق

رابطه «علم‏» و «اخلاق‏»

قرآن مجید کراراً تعلیم کتاب و حکمت را در کنار تزکیه و پاکسازى اخلاقى قرار مى‏دهد؛ به گونه ای که گاه «تزکیه‏» را بر «تعلیم‏» مقدم مى‏دارد، و گاه «تعلیم‏» را بر «تزکیه‏» و این نشان مى‏دهد که میان این دو رابطه عمیقى است.

یعنى هنگامى که انسان از خوبى و بدى اعمال و صفات اخلاقى آگاه گردد و آثار و پیامدهاى هر یک از صفات «فضیلت‏» و «رذیلت‏» را بداند، بى‏شک در تربیت و پرورش او مۆثر خواهد بود. به طورى که مى‏توان گفت‏بسیارى از زشتی هاى عمل و اخلاق، از ناآگاهی ها سرچشمه مى‏گیرد.

به همین دلیل، اگر علم و آگاهى جاى جهل و نادانى را بگیرد بسیارى از مفاسد اخلاقى جاى خود را به محاسن اخلاقى خواهد داد.

 

آیا اخلاق قابل تغییر است؟

مساله تغییر اخلاق مساله بسیار مهمی است که سرنوشت علم اخلاق و تمام بحث هاى اخلاقى و تربیتى به این مساله بستگى دارد. زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامه‏هاى تربیتى انبیا و کتاب هاى آسمانى لغو خواهد شد.

بنابراین، وجود آن همه برنامه‏هاى اخلاقى و تربیتى در تعالیم انبیاء و کتب آسمانى و نیز وجود برنامه‏هاى تربیتى در تمام جهان بشریت، و .... بهترین دلیل بر این است که قابلیت تغییر اخلاق، و روش هاى اخلاقى، نه تنها از سوى تمام پیامبران که از سوى همه عقلاى جهان پذیرفته شده است.

بحث هاى اخلاقى از زمانى که انسان گام بر روى زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهاى اخلاقى آشنا ساخت‏بلکه خداوند از همان زمانى که او را آفرید و ساکن بهشت‏ساخت مسائل اخلاقى را با اوامر و نواهى‏اش به او آموخت

واز آیات و روایات هم همین فهمیده می شود .

آیاتى که با صراحت تشویق به تهذیب اخلاق مى‏کند و از رذایل اخلاقى بر حذر مى‏دارد خود دلیل محکمى است‏ بر امکان تغییر صفات اخلاقى.

از جمله این آیات ، آیه محل بحث است (قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّیهَا*وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّیهَا) هر کس نفس خود را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است.»(سوره شمس - آیه‏9 و 10)

در اینجا تعبیر به «دسیها» از ماده «دس‏» و «دسیسه‏» کرده که در اصل به معنى آمیختن شى‏ء ناپسندى با چیز دیگر است مثل این که گفته مى‏شود: «دس الحنطة بالتراب» گندم را با خاک مخلوط کرده‏»، این تعبیر نشان مى‏دهد که طبیعت انسان بر پاکى و تقوا است و آلودگی ها و رذائل اخلاقى از خارج بر انسان نفوذ مى‏کند و هر دو قابل تغییر و تبدیل است.

بنابراین اگر اخلاق قابل تغییر است پس باید یک کسی  را به عنوان الگو و استاد اخلاق قرار دهیم  تاخود را از رذائل اخلاقی دور کرده وبه کمالات وفضائل نزدیک سازیم .

قرآن کریم بهترین اسوه را رسول گرامی اسلام معرفی می کند :(لَّقَدْ کاَنَ لَکُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کاَنَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا)

یقیناً براى شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوى نیکویى است براى کسى که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و خدا را بسیار یاد مى‏کند.(احزاب_21)

بهترین الگو براى شما در تمام زندگى، شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است، روحیات عالى او، استقامت و شکیبایى او، هوشیارى و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث، و زانو نزدن در برابر سختی ها و مشکلات، هر کدام مى‏تواند الگو و سرمشقى براى همه مسلمین باشد

: (لَوْ کُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَکَانَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِیلِ النَّجَاح‏)
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد