قرآن مبین
قرآن مبین

قرآن مبین

شکوه ها و گلایه های قرآن از ما !

یکی خواند مرا گنگ و غلط، با چهچه‌ای‌گویی که آهنگ غنا هستم! یکی بندد مرا بر بازویش، بی فهم و بی درک و تأمل، برای آنکه خیرالحافظین هستم! یکی بر گردنش، گوئی صلیبی از طلا هستم!


قرآن حکیم

«وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »، پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من از قرآن دوری جستند.(سوره فرقان آیه 30 ) این آیه از گلایه پیامبر اسلام صل الله علیه و آله سخن می گوید و آن حضرت چون رحمة للعالمین است نفرین نمی کند.

امام رضا علیه السلام فرمود: دلیل آن که در نماز قرآن می خوانیم آن است که قرآن از مهجوریت خارج شود. در روایات آمده است هرروز پنجاه آیه از قرآن را بخوانید و هدفتان رسیدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانید و دل خود را با تلاوت قرآن تکان دهید و هرگاه فتنه ها همچون شب تار بر شما هجوم آوردند به قرآن پناه ببرید.

یکی خواند مرا گنگ و غلط، با چهچه‌ای‌گویی که آهنگ غنا هستم! یکی بندد مرا بر بازویش، بی فهم و بی درک و تأمل، برای آنکه خیرالحافظین هستم! یکی بر گردنش، گوئی صلیبی از طلا هستم!


قرآن حکیم

«وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »، پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من از قرآن دوری جستند.(سوره فرقان آیه 30 ) این آیه از گلایه پیامبر اسلام صل الله علیه و آله سخن می گوید و آن حضرت چون رحمة للعالمین است نفرین نمی کند.

امام رضا علیه السلام فرمود: دلیل آن که در نماز قرآن می خوانیم آن است که قرآن از مهجوریت خارج شود. در روایات آمده است هرروز پنجاه آیه از قرآن را بخوانید و هدفتان رسیدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانید و دل خود را با تلاوت قرآن تکان دهید و هرگاه فتنه ها همچون شب تار بر شما هجوم آوردند به قرآن پناه ببرید.

 

اقرار برخی از بزرگان درباره مهجوریت قرآن

ملاصدرا در مقدمه تفسیر سوره واقعه می گوید: بسیار به مطالعه کتاب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسی هستم ولی همین که کمی بصیرتم باز شد، خود را از علوم واقعی خالی دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبر در قرآن و روایات محمد و آل محمد صل الله علیه و آله بروم . یقین کردم که کارم بی اساس بوده است؛ زیرا در طول عمرم به جای نور در سایه ایستاده بودم از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید. تا رحمت الهی دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبر در قرآن کردم در خانه وحی را کوبیدم و درها باز شد و پرده ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من می گویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» (1)

ب) فیض کاشانی رحمه الله می گوید: کتاب ها و رساله ها نوشتم تحققیقاتی کردم ولی در هیچ یک از علوم دوایی برای دردم و آبی برای عطشم نیافتم برخود ترسیدم و به سوی خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمق در قرآن و حدیث هدایت کرد.(2)

ج) امام خمینی رحمه الله در گفتاری از این که تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نکرده تأسف می خورد و به حوزه ها و دانشگاهها سفارش می کند که قرآن و همه ابعاد آن را در همه رشته ها، مقصد اعلی قرار دهند. تا مبادا در آخر عمر بر ایام جوانی تاسف بخورند.(3)

من از آنان گله دارم برای یمن هر مسکن مرا با آب و آیینه به آنجا می‌برند که شاید مبارک گردد آن خانه اگرچه هر خلاف و هر گناه و هر تباهی و هلاکت‌ها در آن باشد! کنار هفت‌سین سفره‌شان در صف سیر و سماق و سرکه و سنجد! به همراه صداق زن به پیش چشم داماد سیه‌پوش و عروس نقره‌ای دامن! کنار هزاران معصیت در پیش نامحرم به دنبال طبل و نی و آواز و رقص و پایکوبی‌شان!من حاضرم اما برای چه؟من از آنان گله دارم! صد هزاران گله دارم

چگونه رضایت پیامبر را جلب کنیم ؟

«هجر» جدایی با عمل ، بدن، زبان و قلب را شامل می شود.(4) رابطه میان انسان و کتاب آسمانی باید دائمی و در تمام زمینه ها باشد زیرا کلمه هجر در جایی بکار می رود که میان انسان و آن چیز ارتباط و رابطه باشد. بنابراین باید تلاشی همه جانبه داشته باشیم تا قرآن را از مهجوریت در آوریم و آن را در همه ابعاد زندگی محور علمی و عملی خود قرار دهیم تا رضایت پیامبر عزیز اسلام را جلب کنیم.

نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قران، محور قرار ندادن قرآن، تدبر نکردن در آن، تعلیم ندادش به دیگران و عمل نکردن به آن از مصادیق مهجور کردن قرآن است. حتی کسی که قرآن را فرا گیرد ولی آن را کنار گذارد و به آن نگاه نکند و تعهدی نداشته باشد او نیز قرآن را مهجور کرده است. 

 

تلاوت

گلایه ها و شکواییه های قرآن از ما

من از آنان گله دارم هزاران، صد هزاران گله دارم ! مردم عامی! با قلب رئوف و روح آدمی، نیاز آرزوشان را در الفاظ نشان گیرند، بدون آنکه در اعماق فرمانم پیامی از خدا گیرند و پای در راه بگذارند.

یکی خواند مرا گنگ و غلط، با چهچه‌ای‌گویی که آهنگ غنا هستم! یکی بندد مرا بر بازویش، بی فهم و بی درک و تأمل، برای آنکه خیرالحافظین هستم! یکی بر گردنش، گوئی صلیبی از طلا هستم! یکی نالد مرا در بزم غم، گوئی که شعر مرده‌ها هستم! یکی هم بهر حفظ مال و جانش غافل از یاد خدایش، ببندد یک قطعه‌ام را بر خودش، بر خانه‌اش بر جان و مال و بچه‌اش تا از بلا و درد و آتش در امان باشد.

من از آنان گله دارم! در آن دم که عزیزی از وطن عزم سفر دارد، مادری یا خواهری یا همسری در بدرقه از من پلی بالا سرش بندد تا که از زیر آن اول قدم را پیش بگذارد و دایم از خطرها در امان باشد.

فیض کاشانی رحمه الله می گوید: کتابها و رساله ها نوشتم تحققیقاتی کردم ولی در هیچ یک از علوم دوایی برای دردم و آبی برای عطشم نیافتم برخود ترسیدم و به سوی خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمق در قرآ و حدیث هدایت کرد

به دیوار مناره بر فراز گنبد و باره به گرداگرد تکیه، مقبره، مدفن و قندیل مسجدها با خط تزیینی و سر درهم معماوار و ناخوانا، مرا با صنعت تذهیب عرضه می‌دارند برای نذر دنیا و ثواب آخرت، از باء تا سین خواندنم را با شتابی ختم می‌گیرند.

من از آنان گله دارم! تنها ذکر الفاظم، تهی از معنی، چون وردی مقدس، بی تفهم، بی تعقل بی تأمل، بی تفکر! تنها برای رفع حاجت یا ثواب آن نثار رفتگان و بس! فلانی در تمام زندگانی ندارد با من هیچ آشنایی ولی هنگام تردید و بلاتکلیفی‌اش در انتخاب مسکن و یاری و آغاز هر کاری، به دامانم زند دست و گشاید لای اوراقم که یابد راه خود را خوب یا بد یا میانه که بعد از آن تمام عذر و تقصیر و گناهش را به پای من بیندازد!

من از آنان گله دارم برای یمن هر مسکن مرا با آب و آیینه به آنجا می‌برند که شاید مبارک گردد آن خانه اگرچه هر خلاف و هر گناه و هر تباهی و هلاکت‌ها در آن باشد! کنار هفت‌سین سفره‌شان در صف سیر و سماق و سرکه و سنجد! به همراه صداق زن به پیش چشم داماد سیه‌پوش و عروس نقره‌ای دامن! کنار هزاران معصیت در پیش نامحرم به دنبال طبل و نی و آواز و رقص و پایکوبی‌شان!من حاضرم اما برای چه؟من از آنان گله دارم! صد هزاران گله دارم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد