آیا زن الگوی مردها است یا الگوی زن ها؟ قرآن کریم می فرماید: الگوی هر دو . و یک مثل و نمونه بیان می کند «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» (تحریم 11) خدا برای تمام زنان و مردان تاریخ نمونه بیان کرده است. این نمونه «زن فرعون» است .
قرآن زن را همان گونه می بیند که در طبیعت هست. از این رو هماهنگی کامل میان فرمان های قرآن و فرمان های طبیعت برقرار است. در واقع زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف و هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نمایند " نه خورشید را سزد که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی جوید و هر کدام در سپهری شناورند" (سوره یس آیه 40)
معنای ظاهری برای «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» این است که بن بست هایی که پیش روی شما قرار می گیرد به حسب ظاهر بن بست است.
تقوا بزرگترین سرمایه انسان است که شیطان تمام همت خود را برای گرفتن آن به کار می برد و تنها راه حفظ آن توکل بر خدای متعال است. متوکل واقعی هم آن کسی است که کارش برای خدا، امیدش به خدا و ترسش هم از خداست. پس سرمایه توکل موجب می شود که انسان بتواند تقوا به خرج دهد و آن وقت است که می تواند مقابل بن بست ها بایستد.
غیبت کردن که شده نقل مجالس و میهمانی هایمان ... وقتی هم تذکری داده می شود در جواب می گوییم : خوب پس اگر حرف از این و اون نزنیم پس از چی حرف بزنیم خدا که به خاطر این چیزا ما رو عذاب نمی کنه!!
حسرت هایی چون حسرت احترام و تکریم پدر و مادری که دیگری در میان ما نیستند و یا حسرت و اندوهی که بعد از یک امتحان سخت به سراغ ما می آید که چرا از قبل آمادگی های لازم را کسب نکردم و اکنون با شکستی بزرگ مواجه شدم. و یا حسرت بیداری در دل شب و راز و نیاز با خداوند که روزی به سراغ آدمی می آید چنانچه مولوی می گوید:
جمله شب می رسد از حق خطاب
خیز غنیمت شمر ای بینوا
ور نه پس مرگ تو حسرت خوری
چونک شود جان تو از تن جدا
در اینجا خوب است همه ما بدانیم که در هیچ یک از امور و شئون زندگی فردی و اجتماعی،
خداوند متعال آیهی تضمینی نفرستاده است،
بلکه همه مشروط است؛ اگر شرایط محقق شد، او تضمین کرده است. چنان که در مراحل و حوادث زندگی نیز شاهدیم که هر رشد و پیشرفتی و حتی هر انحطاط و هلاکتی مشروط است به تحقق اسباب و علل آن.
نظام عالم تکوین حکیمانه است، پس نظام تشریع نیز حکیمانه است، و هر چیزی جایگاه، قدر (اندازه)ای دارد که مقدرات بر اساس آنها رقم می خورد، از جمله رزق در امر ازدواج یا هر امر دیگری.
بسیار اتفاق می افتد که بلافاصله پس از تصمیم مثبت، موانع و مشکلاتی به وجود میآیند. اصولاً مسائل و مشکلات زندگی، واقعیت هایی غیر قابل اجتناب هستند که در بعضی موارد گریزی از آن ها نیست. مهم روش برخورد با این گونه رخداد هاست. در این بخش به بررسی کوتاه برخی از موانع تفکر مثبت پرداخته می شود.
1. عدم اعتماد به نفس
اعتماد به نفس یعنی توجه و تکیه به توانمندی ها و موهبت های فردی که از جانب خداوند به انسان عطا شده و آن، یکی از ویژگی های شخصیتی است که با وجودش، فرد به خود اجازه می دهد، به خویشتن و موقعیت های اطراف نگرش مثبت داشته باشد.
همواره یکی از مسائل دغدغه برانگیز مصلحان اجتماعی، رواج خرافات در جوامع بوده است. رواج خرافات مایه انحطاط اندیشه و کاهش مقام فکر انسانی است.
خرافات جایگزین رشد و ارتقاء و تعالی بشر است؛ چنان که غلو و زیاده روی در عقیده، جابجا کردن چیزی از جای خود، مایه انحطاط فرهنگ اجتماعی به ویژه در حوزه دینی و وسیله گریز از دین در نسل عقل گرا است.
ساده لوحی و زود باوری برخی افراد نوعی کاستی فکری، کودنی، محافظه کاری غیر عملی دارد.
پارهای از اعضای پیکره شکوهمند طبیعت همچون درخت، جنگل و مرتع و به طور کلی گیاهان نقش حساستری در زندگی انسان دارند. اگر پوشش گیاهی از بین برود، زندگی آدمی نیز رو به نابودی می رود.
خرما (رطب) درخت خرما (نخل)
کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوه هایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است.
از روز عرفه و شهادت حضرت مسلم اکثر مردم جامعه خود را برای آمدن ماه محرم آماده می کنند و تکاپوی برپایی هیئات مذهبی، دسته ها، تکیه ها و ... برای عزای حسینی هستند. همه جا سیاه پوش می شود، در تمام نقاط شهرها و در تمام محله ها بنرها و پلاکاردهای بر پایی مراسم های عزاداری به چشم می خورد.
با شروع ماه محرم و از شب اول، تقریباً به مدت ده شب شرکت در مراسم های عزاداری جزء برنامه ضروری و لاینفک مردم می شود. شب ها صدای عزاداری و دسته های زنجیر زنی به گوش می رسد.
اینکه مىگویند سخن کز دل برآید، لا جرم بر دل نشیند، قانون کلّى نیست. زیرا سخن پیامبر از دل بود، ولى بر دل کفّار نمىنشست. با آنکه حضرت از عمق دل مىفرمود: «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ» من با تمام وجود تسلیم خدا هستم، امّا گروهى اعراض مىکردند.
(آل عمران ـ 20)
(از این رو) پس اگر با تو، به گفتگو و ستیز و محاجّه برخاستند، (با آنها مجادله مکن و) بگو: من و پیروانم روى به خدا تسلیم کردهایم. و به اهل کتاب (یهود و نصارى) و امیّین (مشرکان بىسواد مکّه) بگو: آیا شما هم (در برابر خدا) تسلیم شدهاید، پس اگر تسلیم شدند و اسلام آوردند همانا هدایت یافتهاند، و اگر سرپیچى کردند (نگران مباش، زیرا) وظیفهى تو فقط رساندن دعوت الهى است، (نه اجبار و اکراه) و خداوند به حال بندگان بیناست.
در قرآن در مورد عزاداری و سوگواری داشتن برای مظلوم آیه داریم و باید بدانیم آن هایی که این اعمال عزاداری را بدعت می دانند در واقع سواد ندارند.
خدا اول روضه خوان است. برای دخترهای مشرک روضه خوانده است. چون در زمان جاهلیت مشرکین دخترانشان را زنده به گور میکردند.
آیه با یک ریتم ویژه نازل شد: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ، وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ، وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ، وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تکویر/1-4)
خاصیتی که ریتم دارد ، این است که طرف خوب تشنه شود. مثل اینکه کسی وارد میشود بگویی: اگر فردا آمدم، اگر فردا چنین شد. اگر فردا... اگر فردا... میگویم: خوب بگو. باقیاش را بگو.
اصولاً افرادی که گوش دارند و نمیشنوند، چشم دارند و نمیبینند و عقل دارند و اندیشه نمیکنند، برای جهنم نامزد شدهاند: "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"؛ "و در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم. [چرا که] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمىکنند، و چشمانى دارند که با آنها نمىبینند، و گوش هایى دارند که با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند". (اعراف/179)
در روایتی از امام علی علیه السلام نام طبقات و درهای جهنم چنین ذکر شده است: 1- هاویه؛ 2- سعیر؛ 3- جحیم؛ 4- سقر؛ 5- حطمه؛ 6- لظی؛ 7- جهنم (بحار الانوار )
برخی جهنمیان همیشه در آنجا میمانند و برخی دیگر پس از مدتی بخشوده میشوند و به بهشت میروند.
بر اساس باورهای اسلامی، جهنم هفت طبقه دارد و هر چه پایینتر برود، جای افراد بدتر است. عذابهای دوزخ هم روحی هستند هم جسمی.
آنچه
در پیش رو دارید قسمتی از روایات اهل بیت علیهم السلام است که در ارتباط
با آیات شریف قرآن کریم بیان شده است. این روایات گذشته از پیام مستقلی که
خود دارند، ما را به فهم و درک بهتر معنای آیه رهنمون می سازند.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (74/ بقره)
سپس دلهای شما بعد از آن (معجزه و عدم تسلیم در برابر آن) سخت شد همچون سنگ یا سخت تر.
قلب یا روحی که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داد، یکی از بهترین ابزارهای موفقیت و رسیدن به کمال و سعادت به شمار میرود چرا که خداوند متعال ساختار آن را بر اساس سرشت و فطرت الهی در اختیار انسان قرار داده است. در عظمت و ارزش روح همین بس که بعد از دمیده شدن روح در بدن انسان است که فرشتگان در برابر آن سر به سجود و تعظیم فرود آوردند.
یکی از مسائل بسیار مهمی که در فرهنگ قرآن و اخلاق به آن توجه خاص شده، موضوع سلامتی و پاکی قلب است.
وقتی در فرهنگ قرآن و تربیت اخلاقی سخن از اصلاح قلب و پاکی آن از رذایل اخلاقی میشود در واقع مقصود دور نگه داشتن روح و جان افراد از رذایل اخلاقی است.
ادامه مطلب ...
حکمت را به معنى معرفت و شناختِ اسرار و آگاهى از حقایق و رسیدن به حقّ دانستهاند که خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاکى و تقوى و تلاش عطا مىکند، تا آنان وسوسههاى شیطانى را از الهامات الهى باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخیص دهند و این خیر کثیر است.
یُۆْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُۆْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (بقره ـ 269)
(خداوند) حکمت و بینش را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىدهد و به هر کس حکمت داده شود، همانا خیرى فراوان به او داده شده و جز خردمندان (از این نکته) متذکّر نمىگردند.
ادامه مطلب ...
در این مقاله «تاکید قرآن بر استفاده انسان از نعمت های دنیوی در دنیا» و «استفاده بهشتیان از لذت های جسمانی» مورد بررسی قرار می گیرد:
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (حدید/16)
آیا براى اهل ایمان، وقت آن نرسیده که دل هایشان براى یاد خدا و قرآنى که نازل شده ، نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این، کتاب آسمانى به آنان داده شده بود، آنگاه روزگار [سرگرمى در امور دنیا و مشغول بودن به آرزوهاى دور و دراز] بر آنان طولانى گشت، در نتیجه دل هایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد و بسیارى از آنان نافرمان بودند.
هربار که سخن از شیطان پرستی به میان آید، ذهن ها متوجه عده خاصی با عقاید عجیب مثل پرستش شیطان و رفتارهای عجیب، شنیع و جنایات میگردد؛ اما آنچه در کتاب آسمانی ما در این باره آمده، موضوع وسیع تری است و خدای ناکرده ممکن است شامل خود ما که انسان های ظاهراً عادی هستیم نیز بشود.
طبق آیه 55 آل عمران:
إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ؛ یعنی تا قیامت پیروان حضرت عیسی بر کفار برتری دارند و سرور آنها محسوب می شوند و در واقع یعنی مسیحیان در بخش هایی از جهان تا قیامت سرورند. یعنی اگر حضرت مهدی شیعیان هم ظهور کند باز مسیحیان بر بخش هایی از دنیا برای همیشه سرورند.
از آیات 34 تا 36 سوره مبارکه «بقره» میتوان برداشتهایی درباره برتری لیاقت نسبت به سابقه، فرمول دوری از گناه و کمین شیطان برای بزرگان رسید.
قرائت همیشگی قرآن کریم از توصیههای مۆکد خداوند در این کتاب آسمانی و هادیان معصوم دین اسلام است؛ «فَاقْرَۆُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».
هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید، همگی سجده کردند جز شیطان که سر باز زد و تکبر ورزید (و به خاطر نافرمانی و تکبر) از کافران شد!(34)
گاه
سکوت در جایى که باید سخن گفت و افشاگرى کرد، مصداق کتمان حق مىشود، و
این در موردى است که مردم نیاز شدیدى به درک واقعیتى دارند و دانشمندان
آگاه مىتوانند با بیان حقیقت این نیاز مبرم را برطرف سازند.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره ـ 159)
کسانى که آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدایت را نازل کردهایم، با آنکه براى مردم در کتاب بیان ساختهایم، کتمان مىکنند، خداوند آنها را لعنت مىکند و همه لعنت کنندگان نیز آنان را لعن مىنمایند.
اگر آدمی ارزش جان خود را بداند هرگز آن را به زشتی نمی آلاید و به شیطان اجازه نزدیک شدن به خود را نمی دهد ، چه رسد به اینکه خود راه تباهی را با گام های خویش طی کند.
قرآن کریم ارزش و بهای جان آدمی را یادآور گشته و او را به محافظت از آن سفارش نموده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ ... ای کسانی که ایمان آورده اید به خودتان بپردازید. (مائده / 105) و امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: برای شما بهایی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت نفروشید. (نهج البلاغه/ حکمت 456) و درود خدا بر او، فرمود: نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست (حکمت 149)
اگر آدمی ارزش جان خود را بداند هرگز آن را به زشتی نمی آلاید و به شیطان اجازه نزدیک شدن به خود را نمی دهد ، چه رسد به اینکه خود راه تباهی را با گام های خویش طی کند.
قرآن کریم ارزش و بهای جان آدمی را یادآور گشته و او را به محافظت از آن سفارش نموده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ ... ای کسانی که ایمان آورده اید به خودتان بپردازید. (مائده / 105) و امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: برای شما بهایی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت نفروشید. (نهج البلاغه/ حکمت 456) و درود خدا بر او، فرمود: نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست (حکمت 149)
خداوند در این آیه " ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگ ها هستند نگاه دارید" (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ )(تحریم/ 6) و نیز در آیه 105 سوره مائده که بدان اشاره کردیم، هم بعد شناختی و هم بعد سازندگی را مورد توجه و دقت قرار داده است ؛ بدین معنا که اگر انسان از خود واقعی اش فاصله گرفت، رشد و بالندگی اش نیز متوقف می شود.
هشدار قرآن، روشنترین دلیل بر وقوع این خطر حتمی است که اگر از جان مراقبت نشد ، آتش آن را می رباید. همانگونه که تن آدمی نیاز به مراقبت دارد ، جان او نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیاز به حفاظت دارد و برای مراقبت از آن دستور العمل های زیر می تواند راه گشا باشد:
انسانی که در هر لحظه مورد هجوم وسوسه ها و در معرض رذیلت هاست ، همواره نیازمند پناهگاهی مطمئن است تا خاطرش را آسوده کند، استعاذه نیز به همین معناست یعنی پناهند شدن به خدا از شر شیطان.
سوره اعراف آیه 4 بیانگر این موضوع می باشد: " اگر وسوسههای شیطانی، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه، زیرا او سخن تو را میشنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسههای شیاطین باخبر است" (وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: جز خدا را پشت و پناه و محرم راز نگیرید. (الروضة من الکافی یا گلستان آل محمد / ترجمه کمرهای / ج2 / 80)
خداوند کریم در آیه مزبور اولین راهکار نجات از وسوسه های شیطان رجیم را پناه بردن به خود معرفی می کند.
شیطان لحظه ای بیکار نمی نشیند و از هر سو به سوی انسان می تازد ؛ چنانکه در آیه 17 سوره اعراف می خوانیم: شیطان از هر چهار طرف، روبه رو، پشت سر، راست و چپ حمله می کند. از این رو انسان نیاز به دژی محکم داشته تا جان را در آن محفوظ دارد و آن دژ چیزی نیست جز تقوا.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست ناپذیر است (نهج البلاغة / خطبه 157)
اما در باب کیفیت تقوا دو حالت را می توان متصور داشت: تقوای ضعف و تقوای قوت. تقوای ضعف همان است که می توان آن را با عنوان کناره گیری از دنیا و جمع و اجتماع شناخت. مثال ساده برای این امر کناره گیری از محیط آلوده برای جلوگیری از بیماری می باشد و تقوا به معنای پرهیزکاری ابتداً همین معنا را به ذهن می رساند، اما درباره تقوای قوت می توان گفت این والاترین مرحله تقواست.
انسان با حصول این تقوا خواهد توانست خود را در سخت ترین شرایط و در میان متشنج ترین محیط و حوادث حفظ نموده و کوچک ترین خطایی را مرتکب نشود (سیری درنهج البلاغه /شهید مطهری/ص 217) و کلینی رحمه الله از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده که میفرماید: یا جابر! آیا به همین اکتفا میکند کسی که دعوی تشیّع میکند که قائل به محبّت ما اهل بیت بوده باشد؟! واللَّه که نیست شیعه ما، مگر کسی که به صفت تقوا و اطاعت الهی موصوف باشد!(منهج الیقین (شرح نامه امام صادق علیه السلام به شیعیان) / 59)
تمامی اعضا بدن نیاز به کنترل ومراقبت دارند تا شیطان مجال و راهی برای نفوذ نیابد. همه اعضاء ورودی قلباند و هر چه از این گذرگاه عبور کند بر صفحه دل ثبت می شود از این رو خداوند در آیه 14 سوره مطففین می فرمایند: آنچه مرتکب می شدند زنگار بر دلهایشان بسته است. از همین روست که در اسلام به مراقبه اهمیت داده شده.
نقل است که از علامه طباطبایی سوال شد برای خودسازی چه کنیم؟ ایشان سه بار فرمودند: المراقبه، المراقبه، المراقبه. مراقبت یعنی: علم بنده به اینکه خداوند بر او اطلاع دارد و در همه حالات او را میبیند، و افعال و حرکات و گفتار و اسرار پنهانی او را میداند، پس بنده باید بداند که در اختیار اوست و نمیتواند چیزی را از خدا پنهان سازد و یا از زیر فرمان و سلطه حق خارج شود.
بعد از تقویت استحکامات و کنترل نوبت به محاسبه می رسد، قرآن کریم می فرماید: هر کسی باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است و از خدا پروا کنید. (حشر/18) و حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، ( أصول الکافی/ ترجمه مصطفوی / ج4)
بنابراین بر هر صاحب خردی که ایمان به خدا و روز جزا دارد، لازم است که در حرکات و سکناتش از خویشتن خود غافل نباشد، زیرا هر لحظهای از عمر گوهر گرانبهایی است که عوض ندارد. حاصل آنکه هدف از استعاذه و تقوا و ... آن است که قلب سالم و پاک بماند و مایه رستگاری در آخرت شود چنانکه خداوند فرموده: روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا آورد. (شعرا/ 88،89)
سخن آخر اینکه خود واقعی خویش را دریاب و از منجلاب خودهای ساختگی بیرون آی تا دیدگانت چهره زیبا و حقیقی هستی را نظاره کند.
هواهای نفسانی لغزشگاه بزرگی بر سر راه شناخت حقایق است و اگر می بینیم که بسیاری به درک حقایق موفق نمی شوند این نه به خاطر آنست که ابزار های ادراکی آنها آسیب دیده است، بلکه در اکثر مواقع وجود هوا و هوسهاست که نمی گذارد واقعیات را آنچنان که هست درک کنند.
قرآن کریم در آیه 11 سوره انفال می فرماید:
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَ یُنزَِّلُ عَلَیْکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنکمُْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَ لِیرَْبِطَ عَلىَ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَام؛
به یاد آر آن گاه که خدا چنان ایمنیتان داده بود که خوابى سبک شما را فروگرفت و از آسمان برایتان بارانى بارید تا شست و شویتان دهد و وسوسه شیطان را از شما دور کند و دلهاتان را قوى گرداند و قدمهاتان را استوار سازد.
انسان در مسیر سعادت و تکامل خود باید طریق بندگی را طی کند،
در اینجا این سۆال پیش می آید که چرا خداوند شیطان را آفرید؟
العیاذبالله بدین جهت که انسان نتواند به تکامل برسد؟
وجود یک موجود ویرانگر ضد تکاملى چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟
آن هم موجودى هوشیار، کینه توز، مکار، پرفریب و مصمم!این نوشتار در پی برطرف کردن تناقض میان آفرینش شیطان و تکامل انسان است.
در متن سۆال قید شده که اگر دلیل قرآنی مبنی بر بدون پدر متولد شدن حضرت عیسی علیهالسلام، آیه ذیل میباشد، ممکن است منظور از «آدم» در این آیه، هر آدمی باشد:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (آلعمران، 59)
ترجمه: در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفرید سپس بدو گفت باش، پس وجود یافت.
برادران شیطان که همان اسراف کارانند، با آگاهی و از روی عمد به اسراف میپردازند و با شیطان همراه اند.
کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می کند، از پرتو معارف دینی به دور است و نمی تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الهی هستند، هدایت شود.
قرآن می فرماید: (اسراء، 26- 27) «و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان کفران (نعمت های) پروردگارش کرد.
قرآن مثل طناب است نه باران
خداوند متعال قرآن را به مانند باران نازل نکرد که بر زمین بیافتد بلکه آن را به عنوان تجلی نازل کرد و آن را مانند طناب آویخته
اینکه آن را بیندازد. قرآن کریم حبل متین آویخته است و نه باران انداخته، اگر خواننده به صورت صحیح با کتاب خدا در ارتباط باشد میتواند این طناب را طوری بگیرد که با گوینده رابطه داشته باشد.
1. از چشم خدا افتادن و محروم شدن از ارتباط با پروردگار: «قَالَ اخْسَۆُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ»؛
(خداوند گوید) ذلیلانه در آنجا ساکت و دور گردید و هرگز با من سخن نگویید».
2. دوری از رحمت خدا: «وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ»؛[2] و (به آنها) گفته مىشود: امروز شما را فراموش مىکنیم (در میان عذاب رها مىکنیم) چنان که شما دیدار امروزتان ر
(در دنیا) فراموش کردید، و جایگاه شما آتش است و شما را هرگز یارىکنندگانى نیست.
کشور اسرائیل سابقه تاریخی چندانی ندارد و در دهههای اخیر با غصب سرزمین فلسطین، تأسیس شده است. این منطقه به نام فلسطین و شامات از گذشته شناخته شده بود.
اما راجع به منطقه فلسطین برخی مفسران گفتهاند: مقصود از سرزمین مقدس در آیه شریفه «یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»؛ فلسطین است.
فلسطین سرزمین خجسته و با برکت و مقدّسی است که سرشار از نعمتهای خداوند متعال میباشد و مسجدالاقصی که در این سرزمین واقع شده است قبله اول مسلمانان و دارای فضیلت فراوانی میباشد، زیرا «بیتالمقدس» محل عبادت بسیاری از پیامبران الهی و حضرت مریم و نقطه شروع معراج پیامبر اسلام (ص) به آسمانها بوده و کوه طور آن، محل مناجات و نزول وحی بر حضرت موسی و سایر پیامبران بوده است.
ادامه مطلب ...موارد زیادی از بیماران روان پریش دیده شده اند که بیماری خود را ناشی از دیدن این موجودات میدانند و از سوی اطرافیان جن زده لقب گرفته اند.
مسلم است که وحشت، ترس و اضطراب بیش از حد، موجب بسیاری از اختلالات روحی و روانی خواهد شد. به راستی کدام انسان است که در برخورد با این موجودات بیم در دلش راه نیابد؟!
ولی آیا میتوان همه این بیماری ها را منسوب به جن و شیاطین دانست؟
مطابق آموزههای قرآنی شهید یک مرده یا متوفای عادی نیست. عزاداری برای او با دیگران فرق دارد. مرگ او یک مرگ خاص است و حیات برزخی او حیات طیبهای است که خاص اولیاء و شهداست.
آیه 154 سوره «بقره» است: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ ترجمه: و به آنها که در راه خداوند کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید!
آیه کریمه فوق پیرامون کسانی است که در راه خدا و در جهاد با دشمنان خدا و اسلام کشته میشوند. چنین اشخاصی در فرهنگ اسلامی، «شهید» نام دارند. این آیه میگوید که شهدا زندهاند و نباید آنان را مرده پنداشت!
مودت و رحمت الهی بین زن و شوهر
و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرارداد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند. (سوره مبارکه روم، آیه 21)
ادامه مطلب ...برای آنان که تقوا پیشه کنند نزد خدا باغ های بهشتی است که زیر درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید همراه همسران پاکیزه و آراسته خواهند بود و از همه خوش تر خشنودی خداوند است که شامل حال آنان شده است و خداوند به حال بندگان بیناست...
برای هر هدف و مقصودی در این دنیا مقدمات و پیش نیازهایی لازم است و وقتی کسی هدفش را میگذارد که به بهشت برود بایذ مقدماتی را رعایت کند که تعدای از آن ها را که در قرآن کریم آمده است برای شما عزیزان بر می شمریم :
1- ایمان و عمل صالح:
«وَ بَشِّر الَّذِین امَنوا وعَمِلوا الصّالِحات أَنَّ لَهُم جَنات تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهار» بقره/25
ادامه مطلب ...از نظر قرآن چگونه میتوان غریزه جنسی را مهار کرد یا در حدّ اعتدال درآورد؟
پاسخ :
خداوند متعال در قرآن کریم راههای متعددی را جهت کنترل و مهار غریزه جنسی معرفی نموده است؛
که بعضی از مهمترین آنها عبارتند از:
«ازدواج»، «چشم پوشی»، «عفت ورزی» و «روزهداری»
الف. ازدواج
قرآن کریم میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛[1
ادامه مطلب ...در اهمیت بحث نفاق همین بس که سورهای ویژه آن در قرآن آمده است.
هشدارهای مکرر مولای متقیان علی(علیه السلام) که خود قربانی توطئههای شوم آنان بود و با تمام وجود، مکر و حیلههای آنها را لمس میکرد، مۆید دیگری بر اهمیت مطلب است که باید پرده از باطن منافقان برداشت و توجه مردم را به واقعیت زشت و پلید آنها جلب کرد.
ادامه مطلب ...
اساسا راه شناخت اهل بیت علیهم السلام آن نیست که مقید به مناسبت ها باشیم. هر روز روز امام سجاد علیه السلام است و هر روز برای پیامبر صلی الله علیه وآله است و هر روز مختص به پرفضیلت ترین بندگان خدا در روی زمین – که محمد و آل محمد هستند – اختصاص دارد و ما باید از هر روزمان استفاده کنیم تا از راه مطالعه زندگی و گفته ها و عمل به راه زندگی ائمه علیهم السلام ، به آنان نزدیک شویم.
ادامه مطلب ...
از آنجا که تکامل اخلاق ریشه همه اصلاحات اجتماعى و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیدههاى ناهنجار است ، لذا تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق نیز مهمترین هدفى بوده که ادیان آسمانى بر آن تکیه کرده اند.
(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا*وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا)
بىتردید کسى که نفس را [از آلودگى پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. *و کسى که آن را [به آلودگىها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق] نومید شد.(شمس 9-10)
ادامه مطلب ...
الف: مثالها و تشبیههای عینی مثالهایی است که تحقق خارجی دارند مانند: َرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ(إبراهیم/24) تُۆْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا(ابراهیم/65)، خدای سبحان مثال میزند که کلمه طیبه همانند درخت طیبه و پاکی است که ریشههای ثابت و استوار و شاخههای آن در آسـمان فراز کشیده است و همواره ثمرمی دهد در این گزیده، کلمه حق به درخت استوار تشبیه شده است که درخت این چنین در خارج تحقق دارد. مـقابل همین نکته مثال دیگر انتخاب میکند:
وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ(ابراهیم/26)
ادامه مطلب ...