«یادم هست، در زمان کودکی خوب ورزش می کردم. اما بدلیل اینکه نتوانستم با همکلاسیم رقابت کنم و او از من بهتر بود. آنرا کنار گذاشتم حال بعد از سالها و گذشت زمان فکر می کنم، کاش ورزش کردن را برای سلامتی و شادابی روح و جسمم ادامه می دادم و از ورزش کردن لذت می بردم و اعتماد به نفس خودم را افزایش می دادم و می توانستم این استعدادم را شکوفا می کردم.
«یادم هست، در زمان کودکی خوب ورزش می کردم. اما بدلیل اینکه نتوانستم با همکلاسیم رقابت کنم و او از من بهتر بود. آنرا کنار گذاشتم حال بعد از سالها و گذشت زمان فکر می کنم، کاش ورزش کردن را برای سلامتی و شادابی روح و جسمم ادامه می دادم و از ورزش کردن لذت می بردم و اعتماد به نفس خودم را افزایش می دادم و می توانستم این استعدادم را شکوفا می کردم.
حال
که به سالهای گذشت فکر می کنم و به سن سالخوردگی نزدیک تر شده ام، معمولی
بودن قابل پذیرش است و می دانم باید از آنچه خداوند در وجودم گذاشته است،
به خوبی استفاده کنم و شاکر باشم. این تفکر برایم قابل لمس است ولی در
گذشته و در سنین پایین تر، فکر کردن به اینکه معمولی باشم بسیار سخت و شوک
آور بود. وقتی دیگران از این فکر آگاه می شوند، تعجب می کنند چطور می خواهی
معمولی باشی! وقتی هم در فکر رقابت و پیشرفت کردن هستند و ایده ال و
قهرمان بودن وسیله برای مهم بودن است.»
اما گاهی همین ایده ال و کمال گرایی
، می تواند ذوق و شوق فرد معمولی را از بین ببرد و با این افکار نمی
توانیم بهترین باشیم و خیلی از فعالیتها را انجام نمی دهیم. خودمان را کنار
می کشیم و همیشه خودمان را با «ترین ها» مقایسه می کنیم. «ترین های» که
می تواند کشنده باشد و فرد را بی انگیزه کند.
همانطوری که هستی، خودت را بپذیر، انسانی که از بودن خوشحال است. از آنچه دارد و ندارد، قوت ها و ضعف هایش را می داند.می تواند رشد کند و زندگی کردن را حس کند تا براساس قانون طبیعت تلاش، امید، استواری را همراه قدم های خود کند و به اطرافیان خود محبت کند، وظیفه انسانی خود را در حد فهم و شعور خود انجام دهد. پس اینها شجاعت است نه حماقت!
معمولی بودن و از آنچه داری رضایت داشته باشی، شجاعت می خواهد. آن زمان است که معنای اینکه از زندگی لذت ببر و حال را دریاب که در اینصورت بودن و رشد معنا پیدا می کند. به نوعی می توان گفت، دیگر نیاز به این همه تظاهر، رقابتهای بی مورد، مقایسه کردنهای زجر دهنده از بین می رود. در این حالت از اینکه دیگران را بخاطر معمولی بودن تحقیر و سرزنش کنی، اجتناب می کنی زیرا می دانی او نیز انسانی است که حق لذت بردن از زندگی ش را با تمام ضعف ها و توانمندهایش دارد. او هم می تواند بخاطر ضعف هایش اشتباه کند و بخاطر توانایی هایش خوشحال شود. گاهی ناراحت و خشمگین و گاهی آرامش داشته باشد.