قرآن مبین
قرآن مبین

قرآن مبین

ابلیس؛ فرشته است یا جن؟!

قرآن کریم ماهیت ابلیس را اجمالا که آفرینش وى از آتش و اینکه از اجنه بوده است سخن گفته ، اما به تفصیل آفرینش او چون تفصیلى که در آفرینش انسان بیان کرده، نپرداخته است. 


شیطان

( وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکةِ اسْجُدُواْ لاَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ وَ اسْتَکبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکافِرِین‏)

و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبّر ورزید و از فرقه کافران گردید.(بقره/34)

قرآن کریم ماهیت ابلیس را اجمالا که آفرینش وى از آتش و اینکه از اجنه بوده است سخن گفته ، اما به تفصیل آفرینش او چون تفصیلى که در آفرینش انسان بیان کرده، نپرداخته است. 

اما دانشمندان و بزرگان دینی در این که ماهیت و حقیقت ابلیس از جنّ بوده یا از فرشتگان؟ بر یک نظر نیستند.

و در مجموع می توان گفت که در این زمینه سه دیدگاه وجود دارد:

ابلیس؛ فرشته است یا جن؟!


قرآن کریم ماهیت ابلیس را اجمالا که آفرینش وى از آتش و اینکه از اجنه بوده است سخن گفته ، اما به تفصیل آفرینش او چون تفصیلى که در آفرینش انسان بیان کرده، نپرداخته است. 


شیطان

( وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکةِ اسْجُدُواْ لاَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ وَ اسْتَکبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکافِرِین‏)

و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبّر ورزید و از فرقه کافران گردید.(بقره/34)

قرآن کریم ماهیت ابلیس را اجمالا که آفرینش وى از آتش و اینکه از اجنه بوده است سخن گفته ، اما به تفصیل آفرینش او چون تفصیلى که در آفرینش انسان بیان کرده، نپرداخته است. 

اما دانشمندان و بزرگان دینی در این که ماهیت و حقیقت ابلیس از جنّ بوده یا از فرشتگان؟ بر یک نظر نیستند.

و در مجموع می توان گفت که در این زمینه سه دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول:

این دیدگاه می گوید: ابلیس از جن است. که بسیارى از بزرگان همچون سیدمرتضى، ابوالفتوح رازى، زمخشرى، و ... ابلیس را از جن دانسته و در مجمع البیان هم فرموده: شیخ مفید ابلیس را جن دانسته وبا توجه به روایات متواتره فراوان از ائمه علیهم السلام؛ مذهب امامیه را نیز بر همین قول دانسته است.‏(ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص 128)

بسیارى از دارندگان این رأى، به استناد پاره‏اى از روایات، ابلیس را پدر جن (ابوالجنّ) دانسته‏ و در برابرِ حضرت آدم را ابوالانس گفته است.(کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏1، ص 145)

 

اما دلایل این دیدگاه:

1 - آنها می گویند به تصریح خود قرآن، ابلیس از جنّیان بوده است؛ «فَسَجَدُوا إِلآَّ إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبّهِ‏». (کهف/ 50)

استثناى ابلیس از فرشتگان در چند آیه نیز نشان مى‏ دهد که از ملائک بوده؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم تخصیص عمومات است که محذور آن بیش‏تر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم.

2 - بر اساس آیات 26 و 27 از سوره مبارکه حجر، انسان از گل خشک و جن از آتش خلق شده است؛ (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ *وَ الجْانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُوم*)

خوب از طرفی هم طبق روایات، آفرینش فرشتگان از نور، ریح و روح بوده (التفسیر الکبیر، ج 2، ص 214) و ابلیس هم که جنس خود را از نار( آتش) معرّفى کرده است: «خَلَقْتَنِى مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ و مِن طِینٍ».(ص/ 76) بر این اساس، ابلیس هم که از آتش است، از جنّیان است .

3- ابلیس استکبار ورزید و از انجام فرمان خداوند سر باز زد؛ و از آنجا که ملائک معصوم از گناه و لغزشند، بنابراین ابلیس نمى‌تواند از فرشتگان باشد چرا که آنها از فرمان الهى هرگز سرپیچى و گناه نمى ‏کنند و  جمله "یفعلون" در آیه 6 سوره تحریم ناظر به این است که فرشتگان عمل را طبق دستور انجام مى‏دهند: (لَّایعْصُونَ اللَّهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ مَا یۆْمَرُونَ)

بنابراین می توان گفت که ابلیس جنّ از اجنه بوده است چرا که آنها هم مثل انسانها دارای خطا ولغزش هستند برخى از آنها فرمان‏بردار و برخى منحرفند: (وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقسِطُونَ) (جنّ 14) (وَ أَنَّا مِنَّا الصالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَ لِک کنَّا طَرَآ ئقَ قِدَدًا) (جنّ 11)

و یک سری دلایل دیگر هم بیان کرده اند که اینجا مجال پرداختن به آنها نیست. 

سوال               

جن

اما بر اساس این دیدگاه که ابلیس جن است، پس چگونه در آیه مورد بحث خداوند متعال او را با فرشتگان ذکر کرده است؟ جواب: اینکه در آیه مورد بحث فرمان سجده شامل ابلیس هم شده و یا اینکه  از فرشتگان استثناء شده ؛ این بدان معنا نیست که  وى جزو فرشتگان بوده است، زیرا این استثنا یا استثناى منقطع است، یعنى استثنایى است که مستثنا (ابلیس) از جنس مستثنا منه (فرشتگان) نیست، و یا استثنایى متّصل است؛ یعنى ابلیس اگرچه از فرشتگان نیست اما به دلایل ذیل در ردیف فرشتگان شمرده شده است که ما اینجا یک دلیل را بیان می کنیم.

زمخشری در کشاف فرموده: به علّت زیاد بودن تعداد فرشتگان، لفظ ملائک از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است. (الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏1، ص 128)

دیدگاه دوم : 

این گروه به آیه 34 سوره مبارکه بقره (وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائکةِ اسْجُدُواْ )، تمسک کرده و گفته‏ ا ند: اگر ابلیس از ملائک نمی بود ، فرمان الهى هم شامل او نمى ‏شد و مى‏ توانست به این بهانه از سجده سر باز زند. 

استثناى ابلیس از فرشتگان در چند آیه نیز نشان مى‏ دهد که از ملائک بوده؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم تخصیص عمومات است که محذور آن بیش‏تر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم. 

این دیدگاه می گوید: ابلیس از جن است. که بسیارى از بزرگان همچون سیدمرتضى، ابوالفتوح رازى، زمخشرى، و.... ابلیس را از جن دانسته و در مجمع البیان هم فرموده : شیخ مفید ابلیس را جن دانسته وباتوجه به روایات متواتره فراوان از ائمه علیهم السلام ؛ مذهب امامیه را نیز بر همین قول دانسته است‏

امیر مۆمنان، على علیه السلام نیز به صراحت او را فرشته خوانده است: (مَا کانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکا) هرگز خداوند، انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى ‏کند که بر اثر همان عمل فرشته ‏اى را از آن جا رانده است.» (نهج البلاغه، خطبه 192)   

البته صاحبان این رأى، از آیه «کانَ مِنَ الْجِنّ» (کهف/50) پاسخ‏ هایى را بیان فرموده اند .

مثلا گفته‏ اند: علّت نام‏ گذارى این فرشته به جنّ، به دلیل خزینه‏ دارى جنّت یا پنهان بودنش  از دیدگان یا ... بوده است. 

برخى برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جنّ، تفاوت نوعى نیست؛ بلکه جنّ، صنفى از ملائک است. وبه گفته المنار دلیلى وجود ندارد که بین فرشتگان و جن، فصلى جوهرى باشد که یکى را از دیگرى جدا سازد.(تفسیر المنار، ج 1، ص 265؛ ج 8، ص 328)

 

دیدگاه سوم:

ابلیس از ملائک ممسوخ است.

بر اساس این دیدگاه، ابلیس در ابتدا از ملائک بود؛ امّا پس از نافرمانى، مسخ و از جنّیان شد. صاحبان این رأى، (کان) در آیه «کانَ‏  من الجِنّ» (کهف 50) را به معناى «صار من الجن» گرفته‏ اند و مرحوم شیخ طوسى، این نظر را از اخفش و گروهى از اهل لغت نقل کرده.(التبیان، ج 1، ص 152؛ ج 7، ص 57) 

آلوسى نیز آن را جایز شمرده است. (روح‏المعانى، ج 1، ص 365) البته شاید بتوان کلام زمخشرى را ناظربه این رأى دانست که جمله «فَاخْرُجْ مِنْهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنى پس از آن که سفید، زیبا و نورانى بود، او را سیاه، زشت و ظلمانى گردانید.(الکشاف، ج 2، ص 98)

بخش قرآن تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد